به گزارش آفتاب صبح و به نقل از خبرنگار ایلنا، پیوند ناگسستنی ماه رمضان در ایران با «ربنا»ی محمدرضا شجریان و گذر این روزهایمان از رمضان 1439 و همچنین انتشار مستندی با نام «از سپیده تا فریاد» در مورد خسروی آواز ایران، فارغ از دیدگاه سازندگان این اثر، بهانهای شد تا بار دیگر نگاهی بیندازیم به آخرین گپوگفتهای شجریان در رابطه با این اثر جاودان، همچنین «ربنا»های متعددی که دیگران خواندند و هیچکدام به پای آنچه استاد خوانده بود، نرسید را مرور کردیم و با حمیدرضا نوربخش، شاگرد محمدرضا شجریان و مدیرعامل خانه موسیقی، به گفتوگو نشستیم.
آنچه با صدای ناصر طهماسب در مورد «ربنا» میشنویم
در مستند «از سپیده تا فریاد» ماجرای خوانده شدن «ربنا» توسط محمدرضا شجریان، با صدای ناصر طهماسب اینگونه شرح داده میشود: "در میانه روزهای شلوغ انقلاب در رادیو، تلویزیون دولتی ایران، اتفاقی ساده اما تاریخی رخ میدهد، شجریان که بعد از آمدن به تهران از فضای فعالیتهای مذهبی و قرآنی فاصله گرفته و بعد از بیرونق شدن بازار موسیقی اصیل ایرانی در سالهای پایانی رژیم شاهنشاهی بار دیگر حرفه قرائت قرآن را برگزیده بود، برای تولید یک قطعه آوازی با تم مذهبی در سال 1358 محل مشورت قرار میگیرد.
او که نفر اول مسابقات کشوری قرائت قرآن در سال 56 است برای نشان دادن یک الگوی مطلوب به هنرجویان رادیو و تلویزیون یک قطعه آزمایشی میخواند و آن را در اختیار مسئولین تلویزیون قرار میدهد. شاید خود او هم حدس نمیزد که خیلی زود این قطعه آموزشی تبدیل به محبوبتترین اثر او برای ایرانیها شود.
«ربنا»ی شجریان برای چند دهه تبدیل به بخشی از سنت ماه رمضان ایرانیها میشود. راغب قلوش، قاری نامدار مصری بعدها به قصد الگوسازی از «ربنا» نسخهای از آن را تحویل میگیرد. اما خیلی زود برای شجریان پیغام میفرستد که خواندن این نوا کار هر کسی نیست."
از ربنای نخست تا ربنای چهارم
«ربنا» شامل چهار آیه از آیات قرآن است که در دستگاه سهگاه خوانده شده است. شجریان هر آیه را از ابتدای ربنا تا انتهای آیه خوانده است.
ربنای نخست:
ربنا لا تزِغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا، وهب لنا من لدنک رحمه، انک انت الوهاب- آیه هشتم سوره آلعمران
بارالها، دلهای ما را به باطل میل مده پس از آن که به حق هدایت فرمودی و به ما از لطف خویش اجر کامل عطا فرما که همانا تویی بخشنده بیمنت.
ربنای دوم:
انه کان فرِیق من عبادی یقولون ربنا آمنا فاغفر لنا و ارحمنا و انت خیر الراحمین- آیه 109 سوره مومنون
زیرا شمایید که چون طایفهای از بندگان صالح من روی به من آورده و عرض میکردند بارالها ما به تو ایمان آوردیم، تو از گناهان ما درگذر و در حق ما لطف و مهربانی فرما که تو بهترین مهربانان هستی.
ربنای سوم:
اذ اوى الفتیه الى الکهف فقالوا ربنا آتنا من لدنک رحمه و هی لنا من أَمرنا رشدا- آیه 10 سوره کهف
آنگاه که آن جوانان کهف (از بیم دشمن) در غار پنهان شدند، از درگاه خدا خواستند: بارالها تو در حق ما به لطف خاص خود رحمتی عطا فرما و بر ما وسیله رشد و هدایتی کامل مهیا ساز.
ربنای چهارم:
ولما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرِغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرِین- آیه 250 سوره بقره
چون آنها در میدان مبارزه جالوت و لشکریان او آمدند، از خدا خواستند که پروردگارا به ما صبر و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار و ما را بر شکست کافران یاری فرما.
تاثیر آشکار سیدجواد ذبیحی بر محمدرضا شجریان در خواندن «ربنا»
محمدرضا شجریان در سال 1390 در مصاحبهای که توسط سایت موسسه فرهنگی هنری «دلآواز» منتشر شد، در مورد چگونگی خواندن «ربنا»، آنچه پیشتر سیدجواد ذبیحی خوانده بود و آیاتی که از سورههای آلعمران و بقره به آنچه ذبیحی خوانده بود؛ یعنی مومنون و کهف، افزود، گفت: "سال 58 تغییرات و تحولاتی در رادیو و مخصوصا در بخش موسیقی در حال شکلگیری بود. در آن سالها مدیران رادیو تصمیم داشتند، تولید موسیقی را تعطیل کنند و تولید شدههای بیرون را بخرند....
در این جریانها بود که رئیس وقت رادیو، آقای وجیهاللهی که فردی تحصیلکرده و روشنفکر بود، از من موکدا و مرتبا میخواست با توجه به تغییرات و تحولات سیاسی و مذهبی ایران برای پخش آثار جدید قبل از افطار طرحی بدهم. آنها نمیخواستند آثار دوره قبل را پخش کنند. به ایشان گفتم من سالهاست از آن فضا دور شدهام و راه من با موسیقی و ارکستر تعریف شده است و این کارِ الانِ من نیست اما ایشان گفت که فقط شما میتوانید و ما تنها شما را داریم و از من خواست شده برای دم افطار، مناجاتها و اذان، کاری کنم.
من خودم را از وزارت کشاورزی آن دوران به رادیو منتقل کرده بودم و کارمند رادیو محسوب میشدم. پذیرفتم این کار را انجام بدهم. کلاسی برای افرادی که قرار بود دعای سحر و مناجات بخوانند، گذاشتم که با این افراد نحوه درست خواندن را کار کنم. تابستان سال 58 بود که آموزش این عده را شروع و پس از مدتی هم ضبط این آثار را آغاز کردم. قرار شد برای دم افطار هم برنامه ضبط کنیم و از من خواستند که برای برنامههای دم افطار هم، فکری کنم. برنامههای دم افطار دوران قبل از انقلاب را مرحوم ذبیحی بسیار عالی خوانده بود و من تمام کارهای او را از نوجوانی شنیده بودم و مناجات حضرت امیر را با صدای او از حفظ بودم. با این حال پذیرفتم که این کار را بکنم.
این را بدانیم، عادت را از مردم نمیتوان گرفت. مردم به ربنا و دعای سحر مرحوم ذبیحی و اذان مرحوم موذنزاده اردبیلی عادت کرده بودند. نمیشد به این راحتی این عادت را در مردم تغییر داد. پس باید براساس آن حال و هوا حرکت میکردم اما در عین حال میخواستم اثر، ویژگیهای خاصی نیز برای خودش داشته باشد تا بتوان این را نیز به مردم بقبولاند و کار جدید را جایگزین کرد.
ظهر آن روز همان آیاتی را که مرحوم ذبیحی خوانده بود، پیدا کردم و دو آیه دیگر نیز از سوره آلعمران و بقره پیدا کردم و یک مطالعه ذهنی انجام دادم که چگونه آن را بخوانم تا علاوه بر نزدیک بودن به کار مرحوم ذبیحی، کار جدیدی باشد. به این فکر کردم باید آوازی باشد که علاوه بر این که تقلید نباشد، از اصل اثر هم خیلی دور نشود.
مجددا به مسئولان گفتم که سالهاست مخاطب، من را به عنوان خواننده آواز میشناسد، اگر بخواهم ربنا بخوانم و اذان بگویم ممکن است، مخاطب من را نپذیرد و این کار زیبا نیست. چون مردم فکر میکنند حالا که جمهوری اسلامی سرکار آمده، شجریان که تا دیروز آواز میخواند، امروز دعا میخواند و اذان میگوید و ممکن است نپذیرند و از سوی دیگر افرادی که به صدای من عادت کردهاند هم ممکن است، بپرسند که چرا شجریان آواز را رها کرده است و دعا میخواند.
برای من این کار بسیار سخت بود. به همین دلیل به آنها گفتم که من به شما کمک میکنم و به دیگران آموزش میدهم تا آنها بتوانند ربنا و دعا بخوانند اما خودم این کار را نمیکنم. قبول کردند. رفتم استودیو و «ربنا» و «مثنوی افشاری» را بدون هیچ تکرار و تصحیحی خواندم. اثر ضبط شده را به چهار نفر از هنرمندان مورد نظر دادم و از آنها خواستم که تمرین کنند تا برای ضبط آماده شوند.
آقای قاسم رفعتی، «مثنوی افشاری» را زیبا خواندند اما با اینکه روانشاد صالحی قرآنخوان حرفهای بودند و صدای خوبی هم داشتند، هرچه تلاش کردند، نتوانستند آن طوری که مدنظر من بود، «ربنا» را بخوانند. بالاخره با کمک و راهنماییهای من بعد از 20 روز تمرین برای ضبط آماده شدیم و به استودیو رفتیم.
در استودیو هم سه نفری که بنا بود «ربنا» را بخوانند، بارها خواندند و نشد. من بخشی از «ربنا» را میخواندم و آنها، آن بخش را تکرار میکردند تا توانستیم چیزی ضبط کنیم. شروع به ویرایش و تصحیح این آثار کردم. از چهار بعدازظهر تا سه صبح کارها را تک و تنها در رادیو تصحیح میکردم تا اثری مناسبی برای پخش در ماه رمضان آماده شود.
کارها را دو روز مانده به ماه رمضان آماده و به رئیس رادیو ارائه کردم اما از همان موقع و حتی قبلتر از آن فریدون شهبازیان که کار من را شنیده بود، اصرار میکرد که با صدای خودم پخش شود و من هم مصرانه میگفتم که صدای من نباید اینگونه پخش بشود، هیچ اجازهای هم به آنها برای پخش ندادم. از همان زمان هم تصمیم گرفته بودم که دیگر در رادیو کار نکنم. به آقای وجیهاللهی اعلام کردم که دیگر به رادیو نمیآیم اما روز اول ماه رمضان دیدم، ربنایی را که خودم خواندهام از رادیو پخش شد.
زنگ زدم به آقای وجیهاللهی. دیدم ایشان خیلی خوشحال هستند و میخندند. گفت که این تیر از کمان رها شده و من این را کپی کردم و به همه رادیوها و شهرستانها دادم و همه این کار را پخش کردند. اعتراض کردم اما او خندید و گفت که ما برنامه به این خوبی را از دست نمیدهیم و این کار را باید همه مردم بشوند.
آن موقع به هیچکس هم گفته نشد که این اثر را چه کسی خوانده است. به آنها گفتم حق ندارید که بگویید این اثر را من خواندهام. آن زمان مردم فکر میکردند که این اثر را یکی از قاریان حرفهای خوانده و من طوری این اثر را خوانده بودم که صدایم مشخص نبود اما هربار که این اثر پخش میشد، من عصبی میشدم چراکه من این کارها را برای پخش نخوانده بودم و به عنوان درس و آموزش ضبط کرده بودم تا بقیه تمرین کنند.
بعد از این هم دیگر رادیو تلویزیون نرفتم و بعدها کلاسهای آموزشیام را در رادیو و تلویزیون تعطیل کردم و تا سال 61 که هیچجا ظاهر نمیشدم، فقط در خانه بودم و به پرورش گل و گیاه میپرداختم.
بعدا دیدم مردم این کار را خیلی دوست دارند و هی میپرسند این اثر را چه کسی خوانده است؟ وقتی به اطرافیان و به شکل خصوصی گفتم که این اثر را من خواندهام و بدون اجازه من پخش شده، همه تعجب کردند که چطور من این کار را خواندهام؟ اما زمانی که دیدم مردم متوجه میشوند که من این کار را به این دلیل نخواندم که خودم را با شرایط روز هماهنگ کنم، اعلام کردم که این اثر را من خواندهام.
مردم هرگز از من ایراد نگرفتند که چرا این اثر را خواندی؟ همه میگفتند که چه کار زیبا و دلنشینی است. یکی از دوستان تعریف میکرد که یکی از قاریهای بزرگ مصر به اسم غَلوَش در ایران بوده که «ربنا» را میشنوند. از این کار یک کپی میخواهد تا ببیند میتواند این را بخواند یا نه؟ بعد از دو سال دوستم او را مجددا میبیند و این قاری به او می گوید «کار من نیست.» چراکه خواندن اوجی که در «ربنا» هست کار هر خوانندهای نیست.
البته پنج یا شش سال که از پخش «ربنا» گذشت، به این حس رسیدم که ای کاش آن زمان ضبط بعضی از قسمتها را تکرار میکردم تا کیفیت کار بهتر میشد. به این فکر رسیدم حالا که مردم با «ربنا» ارتباط برقرار کردهاند، مجددا ضبط و اشکالات ریزش را برطرف کنم اما فکر کردم که در این پنج سال مردم به این «ربنا» عادت کردهاند و نت به نت آن را حفظ هستند. اگر بخواهم آن را مجددا بخوانم، هر چند بهتر و پختهتر خواهم خواند اما مردم آن «ربنا» را پذیرفته و دوستش دارند و من هر کاری بکنم، نمیتوانم «ربنا»ی جدید را جایگزین «ربنا»ی قدیم بکنم. بنابراین فکر کردم بهتر است من به عادت مردم احترام بگذارم و به دنبال این نروم که «ربنا» را دوباره بخوانم، من که از اول دوست نداشتم صدای من اینطوری پخش بشود.
سوال من این است که کسانی که در رادیو و تلویزیون تصمیمگیرنده هستند و اغلب هم تصمیمات بسیار ناآگاهانه و ناشیانه میگیرند، چرا به این نکته توجه ندارند که نمیتوانند عادت مردم را از آنها بگیرند؟
من به احترام سلیقه مردم به خودم اجازه ندادم که بیایم «ربنا»ی بهتری بعد از شش سال بخوانم اما این افراد چطور میتوانند «ربنا»ی دیگری به جای آن بگذارند. بهتر است آنها کار دیگری تولید کنند تا بتواند جایگزین «ربنا»ی فعلی بشود. میدانم که در رادیو و تلویزیون بسیار هزینه کردند تا «ربنا»ی شجریان را کس دیگری بخواند اما باید بگویم که «ربنا»یی که من خواندم و مردم آن را قبول کردند به این راحتی جایگزین نمیشود، مگر یک نفر دیگر بیاید چیزی دیگری بخواند.
مردم 30 سال است با این «ربنا» پای سفره افطار مینشیندند و با آن خاطره دارند. من هرگز به خودم اجازه ندادم که این «ربنا» را از مردم بگیرم و آن را از آنها دریغ کنم. سال 74 در نامهای به آقای لاریجانی، رئیس وقت تلویزیون نوشتم که تنها موردی که اجازه میدهم صدای من از تلویزیون پخش شود، «ربنا» است که من آن را به مردم هدیه دادهام.
من از این «ربنا» نه بهرهای میبرم و نه شهرتم را زیادتر میکند، من کارم را 32 سال پیش انجام دادهام و آن را به مردم هدیه دادهام. حالا برای ثواب یا وجدانم باشد این «ربنا» مال مردم است و من هم اجازه ندارم این را از مردم دریغ کنم. به همین دلیل رادیو و تلویزیون هم نمیتواند «ربنا» را از مردم دریغ کنند یا «ربنا»ی دیگری را جایگزین آن کند."
احتمال بالای گره خوردن ربنای ذبیحی با رمضان، اگر ربنای شجریان نمیبود
اما ذبیحی که محمدرضا شجریان میگوید مردم به ربنا و دعای سحرش عادت کرده بودند و نمیشد به این راحتی این عادت را در مردم تغییر داد که بود؟
نام سیدجواد ذبیحی با مناجاتخوانی در سالهای پیش از انقلاب گره خورده است. شیوه مناجاتخوانی او براساس ردیف موسیقی ایرانی بود. او هرچند به صورت رسمی آموزش موسیقی ندیده بود اما ردیف موسیقی ایرانی را به خوبی میشناخت.
سیداسدالله ذبیحی درکهای، مداح و پدر او از ساکنان روستاهای شمال تهران بوده که علاوه بر مادر سیدجواد، زنی مشهدی نیز داشته و در آن شهر ساکن بوده است. ذبیحیِ فرزند، مرد خوش لباسی بود که فینه (نوعی کلاه) عربی بر سر میگذاشت و مجالس بزرگی را در تهران و شهرستانها اداره میکرد.
همکاری او با مرحوم داوود پیرنیا، بنیانگذار برنامه «گلها»، در سال 1336 موجب شد تا در این برنامه شرکت کند. اما او با ساز، آواز نمیخواند! بلکه در ابتدا سازها به همنوازی میپرداختند و سپس او بدون ساز یک آواز کامل میخواند و پس از او سازها مجددا همنوازی میکردند.
شاید اگر «ربنا»ی محمدرضا شجریان از سالهای دور تا امروز٬ برای نسلهای گوناگون پخش نمیشد و اینک این دعا حس نوستالژیک رمضان را در تکتک شنوندگان صدای او برنمیانگیخت و اگر پخش قطعات آوازی ذبیحی هم چنان تا امروز از رادیو یا تلویزیون تداوم داشت٬ این صدای سیدجواد ذبیحی بود که مهمانی خدا را در ذهنها تداعی میکرد.
اولین اعتراض محمدرضا شجریان به صداوسیما؛
مایل نیستم صدایم از صداوسیمایی پخش شود که بیاعتنا به حقوق هنرمندان است
استثنا کردن «ربنا»
اولین باری که محمدرضا شجریان از صداوسیما خواست آثارش را پخش نکنند و این اجازه را از آنها سلب کرد الا در مورد «ربنا» و «مثنوی افشاری» سال 74 بود و سکان اداره این سازمان در دست علی لاریجانی، رئیس فعلی مجلس شورای اسلامی.
شجریان در بخشی از یک نامه مفصل تاریخی خطاب به علی لاریجانی، رئیس وقت سازمان صداوسیما نوشت: "مایل نیستم صدای من از صداوسیمایی پخش شود که بیاعتنا به حقوق هنرمندان است. قاطعانه از جنابعالی میخواهم دستور دهید هیچ اثری از من مطلقا از رادیو و تلویزیون پخش نشود. چون در ماه مبارک رمضان هستیم، تنها به احترام این ماه مبارک و ادای دین به نیکسرشتیِ مردمی که در دامان آنها پرورش پیدا کردهام، پخش «مناجات» و «ربنا» را اجازه میدهم."
او در قسمت دیگری از این نامه آورده بود: "من نمیدانم صداوسیما به چه حقی و براساس کدام مجوز روی آثار من تصویر میگذارد و آن را به نام ویدئوکلیپ پخش میکند؟ فرض کنید قانون رعایت حقوق مولفان و مصنفان وجود ندارد و بازهم فرض کنید اگر وجود دارد، کسی به هر دلیل مایل نیست از طریق دستگاه قضایی احقاق حق کند. آیا شما شرعا این مشکل را برای خود حل کردهاید؟ چگونه است که بدیهیترین حقوق مالکیت، حقوقی که مورد تاکید قوانین جاری کشور است زیر پا گذاشته میشود؟ در تحیرم که نادیده گرفتن حقوق هنرمند از سوی مهمترین و وسیعترین رسانه کشور نشانه چیست؟ مردم چه میگویند وقتی میبینند از صبح تا شام، این رسانه پیامهای اخلاقی در رعایت حقوق دیگران پخش اما خود به آن عمل نمیکند؟! جناب آقای دکتر لاریجانی! من بارها ناخشنودی خود را از کار صداوسیما اعلام کردهام. من تنها به دنبال حقوق خود نیستم، هرچند اگر به دنبال این هم بودم، باز خردهای بر من وارد نبود. من فقط قصد دارم یک نکته را به این دستگاه عریض و طویل یادآوری کنم و آن رعایت حقوق دیگران است. صداوسیما باید بیاموزد که حقوق آثار هنری و حتی بسیار گستردهتر از آن، هر اثر فرهنگی متعلق به پدیدآورندگان است و ملک مطلق این دستگاه عظیم نیست."
او در پایان این نامه نوشته بود: "امیدوارم با این اقدام، سنت حمایت از حقوق هنرمندان را در این دستگاه پایهگذاری کنید. حمایت از اصالت و شرافت هنر بدون رعایت حقوق هنرمند ممکن نیست."
«ربنا»یی که از 58 تا 74 و از 74 تا 88 پخش شد و ماجرای شکایت دوم شجریان از صداوسیما
دعای «ربنا» از سال 58 تا 74 و از 74 تا 88 هر ماه رمضان از صداوسیما پخش میشد اما پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، محمدرضا شجریان در نامهای به عزتالله ضرغامی، رئیس وقت سازمان صداوسیما از او خواست تا از پخش آثارش از شبکههای این سازمان خودداری کند. او بازهم به صورت خاص اجازه پخش «ربنا» و «مثنوی افشاری» را داد ولی اعلام کرد تا زمانی که وارونه نمایاندن واقعیتها در صداوسیما ادامه داشته باشد، به پخش سایر آثارش از شبکههای مختلف آن رضایت نخواهد داد.
بعدتر در تابستان 1389 و همزمان با آغاز ماه رمضان، پخش دعای «ربنا» با صدای محمدرضا شجریان بهطور کامل در تمام شبکهها ممنوع اعلام شد.
17 قطعه صوتی «ربنا» در شبکههای مختلف سیما
صداوسیما در شهریور 89 اعلام کرد با هدف تنوعبخشی و احترام به ذائقههای مختلف، 17 قطعه صوتی «ربنا» در شبکههای سیما توزیع کرده است. «ربنا»هایی که واکنش مخاطبان تلویزیون نشان داد، هیچ کدام نتوانستند جای «ربنا»ی شجریان را بگیرند. محمد حشمتی، محمد اللیثی، سلیم موذنزاده و چنگیز حبیبیان ازجمله این «ربنا»خوانان بودند. شش قطعه از این 17 قطعه نیز توسط گروههای کُر اجرا شده بود.
ثبت ملی ربنای شجریان
فارغ از این هیاهو در 19 اردیبهشت 96 زهرا احمدیپور (معاون رئیسجمهوری و رئیس سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری) لوح ثبت ملی «ربنا» با اجرای محمدرضا شجریان را به همایون شجریان، فرزند این هنرمند اهدا کرد و این اثر با شماره 1396 در فهرست ملی میراث فرهنگی ناملموس ایران ثبت شد.
آخرین اظهارات معاون سیما در مورد ربنای شجریان
10 خرداد 96 مرتضی میرباقری، معاون سیما در آخرین اظهارنظری که تا این لحظه در مورد «ربنا» کرده است در پاسخ به این پرسش که آیا سازمان صداوسیما در قبال پخش دعای «ربنا»ی محمدرضا شجریان رویکرد جدیدی اتخاذ کرده است؟ گفته بود: "پخش نشدن این دعا از صداوسیما منعی بوده که خودشان باعث آن شده است. اگر از سوی ایشان احترام به انقلاب، احترام به آزادی، امنیت و حاکمیت ابراز شود، هیچ منعی برای پخش این دعا وجود ندارد."