• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۳ آذر
  • اِثَّلاثا ١ جمادي الثانيه ١٤٤٦
  • Tuesday 3 Dec 2024
گل گهر
بیمه کوثر بانک صنعت و معدن بانک ملت بانک تجارت سازمان تامین جتماعی
  • آخرین خبرها
شناسه خبر: 187965 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۰/۸/۱۶ - 12:08
رسیدن خطوط موازی به هم!
کارِ سهلِ استاندار دولت سیزدهم برای سرعت بخشیدن به توسعه استان

رسیدن خطوط موازی به هم!

علیرضا قاسمی فرزاد شانزدهمین استاندار همدان بعد از انقلاب و نماینده عالی دولت سیزدهم در کهن‌دیار هگمتانه شد. حالا او آمده تا بازوی اجرایی دولت و نقطه اتصال و انتقال تصمیماتِ کلان در پایتخت سیاسی کشور با استان باشد. همدان، استان اسطوره‌ها و فرهنگ‌ها، استان تاریخ و مَدنیت، استان مردمان آب‌دیده از سرمای جغرافیا و زمانه؛ و امیدوار به روزگار روشن آینده‌ای پُر بها و بهانه است.

حسن گوهرپور


علیرضا قاسمی فرزاد شانزدهمین استاندار همدان بعد از انقلاب و نماینده عالی دولت سیزدهم در کهن‌دیار هگمتانه شد. حالا او آمده تا بازوی اجرایی دولت و نقطه اتصال و انتقال تصمیماتِ کلان در پایتخت سیاسی کشور با استان باشد. همدان، استان اسطوره‌ها و فرهنگ‌ها، استان تاریخ و مَدنیت، استان مردمان آب‌دیده از سرمای جغرافیا و زمانه؛ و امیدوار به روزگار روشن آینده‌ای پُر بها و بهانه است.

زیبایی‌ها و ظرفیت‌ها این استان، از هر زبان که می‌شنوی نامکرر است، استانی رنگارنگ، ترکیبی از گویش‌ها و گویشوران، مجموعه‌ای گرانسنگ از باورها و آداب و رسوم، گرایش‌های فرهنگی مختلف که همه استعدادهایی برای شکوفا شدن در خود دارند.

هر طرف جغرافیای استان به سمت بلاد و دیاری است متفاوت، یک طرفش که پیشتر راهی برای رسیدن به پایتخت بود، مردمان شریفش ترجیح می‌دهند راهی تهران شوند، تا ساکن همدان باشند. مردمان رزن و کبودرآهنگ و فامنین که هر سه به نوعی در مسیر تهران بودند و هستند، چشم به پایتخت دارند، اگر بخواهند در مسیر توسعه و رشد خود گامی بردارند، کمتر به همدان می‌اندیشند و اغلب کفش‌ها را به سمت تهران جفت می‌کنند و به شهری بزرگ‌تر فکر می‌کنند تا همدان.

 طرف دیگرش اسدآباد است، مردمان مهربان و نزدیک به کُردها، رفت‌و‌آمدهایشان بیش از آن که با همدانی‌ها باشد با کردهایی است که از منظر تقسیمات کشوری کرمانشاهی هستند، بله؛ برای معاشرت و مؤانست اجتماعی، ملاک مردم مرز و خطوط نیست، موطن آن‎ها قلب کسانی است که دوست‌شان دارند، بنابراین گردنه‌ی اسدآباد را به سمت همدان طی نمی‌کنند، مسیر آن‌ها سوی دیگری‌ست.

 طرف دیگر ملایر و نهاوند و تویسرکان است، ملایری‌ها گام‌های بزرگی برمی‌دارند، روزگاری هم در سال 75 از سوی نمایندگان مردم ملایر در مجلس تلاش داشتند استانی بشوند جداگانه، اما نشد، سپس در سال ۱۳۷۹ دوباره از سوی نمایندگان ملایر، بروجرد و نهاوند تشکیل استانی جدید با مشارکت سه شهرستان فوق را با نامه‌ای رسمی از وزارت کشور خواستار شدند؛ اما باز هم محقق نشد و همدان با همان نقشه در جغرافیای ایران ماند. 

نهاوندی‌ها و تویسرکانی‌ها اما گرایش‌شان بیش از آن‌که به همزبان‌های خود در استان لرستان باشد، بیشتر به همدان میل دارند.همدان در مسیر توسعه پرشتاب‌تر از استان لرستان حرکت کرده و این برای مردم فهیم این دو شهرستان قابل تحلیل است، لذا ترجیح‌شان نگاه به «الوند» است تا «اشترانکوه».

 

استاندار همدان بودن؛ سخت و سهل!

استاندار همدان‌بودن، هم سخت و هم آسان است، البته نه چنان شعر و نثر سعدی که به‌صورت ساده است و به سیرت سهل‌ممتنع؛ بلکه سخت از آن رو که استانی است با مردمانی که اغلب صفاتی چون محتاط و محافظه‌کار در موردشان صادق است، مردمانی که مانند برخی میوه‌های باغ‌ها دیر رسند! یا لااقل پیران آن‌‌ها تا کنون اینگونه بوده‌اند، اقتصاد کشاورزی و دامداری در استان اصلی‌ترین راه امرار معاش مردم است و صنایع بزرگ و معادن تاثیر گذار در آن وجود ندارد، کارخانه‌ها هم نفسی می‌کشند! که فقط «مُمَد حیات» است برای مدیران‌شان و نه «مفرح ذات» است برای کارگران آن‌ها.

همدان شهر سختی است، از آن رو که اگر در دوران به اصطلاح ‌اصلاح‌طلب‌ها استاندار باشی، بخشی از ظرفیت‌های کل ساختار استان ممکن است با شما همراهی لازم را نداشته باشند! به چه معنا؟ به این معنا که ممکن است در دوره‌ی شما نمایندگان مجلس، نمایندگان شوراهای شهر، نهادهای نظامی استان، ائمه جمعه؛ دستگاه‌های دیگر و ... همکاری حداکثری را با شما نداشته باشند؛ و در این میان آنچه می‌ماند کارنامه‌ای نه چندان قابل دفاع برای دولت، نماینده دولت خواهد بود، و در نهایت ضرری که ممکن است دامن مردم را بگیرد. در واقع تجربه‌ی استانداران در زمان اصلاح‌طلب‌ها اگر چه در دوران «خرم» و «نیکبخت» به گونه‌ای دیگر رقم خورد؛ اما هنوز یاد افرادی چون «مرادی» در دولت نخست احمدی‌نژاد در ذهن مردم و مدیران مانده است.

اما شهر آسانی است! به چه معنا؟ به این معنا که مهم است شما در چه دوره‌ای و با چه دولتی روی کار می‌آیید! همدان اغلب شهری با گرایشات سیاسی اصولگراست. در واقع مردمی که رای داده‌اند و می‌دهند، (غیر از قشر خاکستری) اغلب گرایش‌شان به اصولگراها بوده‌است؛ در دولت دوازدهم و رقابت بین «روحانی – رئیسی» هم این موضوع به وضوح نمایان بود.

 همدانی‌ها در کنار استان‌هایی چون خراسان‌های رضوی/ شمالی/جنوبی، سمنان، قم، زنجان، مرکزی و ... 47 درصد به رئیسی رای دادند و 49 درصد به روحانی؛ این نشان از اقبال مردم به اصولگراها و شعارهای بخشی از حاکمیت است که شعارهای عدالت‌محور و گرایش‌های دولت‌های مردمی دارند. چیدن این گزاره‌های صغری و کبری از این جهت بود که نتیجه‌اش مدیریت سهل‌تر در دوران اصولگرایی بر همدان باشد. در واقع در دولت‌های اصولگرا، خطوط موازی، خوب به هم می‌رسند به ویژه در این دوره که هر سه قوه در حاکمیت تقریبا در هماهنگی حداکثری قرار دارند و شکل خدمات به مردم حتما در کیفیت تفاوت بسیار محسوسی خواهد داشت.

همدان استان سختی برای اداره کردن نیست! همدان استانی پر حاشیه برای دولت و حاکمیت نیست، همدان استانی آبستن حاشیه نیست. همدان مردمان شریفی از کرد، لر، لک، ترک و فارس دارد که کنار هم خیلی آرام و آسوده زیست اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دارند، همدان مثل آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه، و حتی ایلام و ... با بحران‌هایی از اقوام و مذاهب (شیعه و سنی)، گروه‌های تکفیری، داعشی و وهابی، جدایی‌طلب و ... نیست. همدان مانند سیستان و بلوچستان نیست، مثل خوزستان نیست، مرز با کشورهای دیگر ندارد، بنابراین نه از ظرفیت‌هایش بهره می‌برد و نه از حواشی امنیتی و ... احتمالی‌اش.

غیر از موضوع فروچاله‌ها، تالاب، و تخریب برخی از پوشش‌های گیاهی و ... برخی بحران‌های محیط‌زیستی، مساله‌ی آب، کشاورزی و دامداری و جدیدا برق و ... که دغدغه‌ی عمومی کشور است، دغدغه‌های اختصاصی ندارد. بیکاری دارد که مشکلی سراسری است، اعتیاد و طلاق و معظلات اجتماعی هم در سراسر کشور وجود دارد؛ همدان هم نه بیشتر است نه کمتر؛ اگر دقت کنید، همدان در میان آمارهای مختلف (بحران‌های اجتماعی) هم اغلب در میانه‌های جدول است، این میانهِ‌بودن، این اوسط‌ها و این حدوسط ارسطویی در همه‌ی شأن و شئونِ زیستِ مردم و مدیرانش جاری است؛ که ای کاشکی استاندار فعلی طرحی می‌داشت برای درافکندن این حد وسط و بالاتر بردن طراز همدان.

 

فرمانداری در استان تهران به اندازه‌ی استانداری در همدان دشوار است

 علیرضا قاسمی فرزاد با تجربه است، قامتش برای همدان کوتاه نیست، حضور پیشینی او در استانداری همدان و وزارت کشور نقطه قوتی برای اداره استان به حساب می‌آید به علاوه اینکه فرمانداری در شهرستان‌های تهران به اندازه‌ی استانداری در استان‌هایی چون همدان و ... (حتی استانداری تهران) دشواری دارد؛ و این حضور حتما تجربیات مفیدی برای استاندار همدان خواهد بود.

ترکیب سیاسیون همدان در شرایط فعلی کار استاندار را برای به جا گذاشتن کارنامه‌ای بسیار خوب مهیا کرده‌است. مجمع نمایندگان اصولگرا، شورای شهر اصولگرا در همدان و ترکیب مشابهی در شهرستان‌ها که اغلب اصولگرا هستند، چهره‌های شاخص و شناسنامه‌دار استان که همه ریشه در رویکرد اصولگرایی دارند، برخی نهادهای نظامی که در دولت فعلی نقش‌آفرینی دارند؛ هم‌سویی ائمه جمعه و نماینده ولی فقیه در استان و ... کار اداره‌ی استان را در مسیری همگرا، سهل می‌کند.

به تاکید این نکته اعلام می‌شود که همراهی و همسویی (همگرایی) به معنای این نیست که این چهره‌ها یا جایگاه‌های حقوقی در خدمت استاندار قرار می‌گیرند، خیر، بلکه مشخصا به این معناست که از منظر سیاسی در شرایط فعلی استان، همسویی بیشتر وجود دارد تا در دولت دوزادهم، اگرچه حمایت‌های مجمع نمایندگان، روحانیون و آیت‌الله شعبانی از شاهرخی استاندار پیشین هم توسط ایشان حتی در جلسه تکریم تاکید شد؛ و در دوران استانداری شاهرخی در همدان هم همکاری در شکلی مطلوب وجود داشت.  

 

نماینده‌ی عالی دولت نه نماینده‌ی وزارت کشور

وزارت کشور از منظر مردم عادی یک وزارتخانه‌ست مانند باقی وزارتخانه‌ها، در ساختار دولت هم وزارت کشور بخشی از یک ساختار است که وظایفی بر عهده دارد مانند وزارت نفت، ارتباطات، جهادکشاورزی و ... ؛ اما رئیس وزارت، جایگاهی رئیس‌الوزرایی در دولت دارد؛ بر همین اساس نماینده‌ی او در استان هم باید دارای جایگاهی این چنین باشد.

نمایندگان هر کدام از وزارتخانه‌ها در استان‌ها، با نمایندۀ وزارت کشور در استان‌ها بسیار جایگاه متفاوتی دارند؛ نمایندۀ وزارت کشور در استان‌ها، «استاندار» است که نماینده عالی دولت به حساب می‌آید، اما نمایندۀ وزارت اقتصاد، آموزش و پرورش، بهداشت و درمان و ... فقط یک مدیرکل دستگاه اجرایی است.

به بیان دیگر؛ مدیران کل دستگاه‌های اجرایی، نمایندگان وزرای مربوط در استان‌ها هستند، اما شأن نماینده وزارت کشور با باقی نماینده‌های دستگاه‌های اجرایی متفاوت است. نماینده وزارت کشور، در هر استان، نماینده عالی دولت هم به حساب می‌آید و غیر از انجام وظایف وزارتخانه متبوع، باید ناظر و هماهنگ کننده دستگاه‌های اجرایی و سایر نهادهای حاکمیتی در استان باشد.

آنطور که در برخی استان‌ها شاهد بودیم، وزارت در برخی دولت‌ها و از جمله در دولت 11 و 12 بنا را بر این گذاشته بود که وزارت کشور با نماینده‌های مجلس تعامل گسترده داشته باشند، در این رویکرد، متاسفانه در برخی استان‌ها، استاندار فقط نماینده «وزارت کشور» بود، نه «نماینده عالی دولت در استان»! به بیان دیگر؛ استاندار در استان نمی‌توانست با اقتدار کافی در عزل و نصب‌های مدیران دستگاه‌ها اعمال نظر کند، چون ممکن بود فلان نماینده، علیه وزیر کشور امضای «طرح سوال» یا «استیضاح» جمع کند! این به نوعی تقلیل و تحدید وزارت کشور و استاندار در برابر نماینده قوه مقننه بود. نماینده‌ها برای وزارت کشور خیلی مهم بودند، آنقدر که توان استاندار در استان را پایین آورده بودند!

وزارت کشور حتما به این نکته توجه دارد که اگرچه استاندار؛ انتصابی است، اما دولت از مردم رای گرفته است، به همین اعتبار؛ تعداد آرایی که یک نماینده در شهر و شهرستان گرفته با رایی که دولت به عنوان نماینده مردم گرفته قابل قیاس نیست، بنابراین توقع این است که نماینده دولت که با رای مردم آمده، احترام این رای را حفظ کرده و از استقلال برخوردار باشد، و البته که، این به معنای مشورت نگرفتن نیست. به هر حال نماینده هم، دلسوز و نگران توسعه در حوزه انتخابیه است، او هم علاقمند است حوزه انتخابیه او به بهترین شکل ممکن و در حد اعلا در مسیر توسعه و رشد قرار گیرد؛ اما دخالت او در کار استاندار (برخی عزل و نصب‌ها)، کار دولت خدمتگزار را در سال‌های آینده دشوار خواهد کرد.

 

توجه به روابط عمومی و اتفاقی که در دولت پیش برای پیشانی روابط عمومی استان‌ها افتاد/ شکایت از اهالی رسانه، ممنوع یا آزاد؟!

جهان معاصر، جهان اخبار و تبادل اطلاعات و ... است. روابط عمومی‌ها، رسانه‌ها و اهالی خبر و روزنامه‌نگاران در این جهان نقش قابل توجهی دارند. متاسفانه در دولت پیشین، یکی از مهمترین ارکان استانداری‌ها را هم به لحاظ شأن و جایگاه و هم به لحاظ اجرایی به پایین‌ترین جای ممکن رساندند، اینقدر که حتی استانداران هم در بیش از 90 درصد مواقع، زیر بار این تغییر ساختار نرفتند و در احکام انشایی،  همان کاری را کردند که شایسته بود، اما واقعیت این است که «روابط عمومی در وزارت کشور» در دولت پیشین جایگاهش را از دست داد و از «اداره کل» در استان‌ها به یک «معاونت» در اداره کل حوزه استاندار تقلیل یافت که این باعث پایین آمدن جایگاه روابط عمومی استانداری‌ها در سراسر کشور شد.

حالا اگر بخواهیم ببینیم استاندار چقدر رسانه‌ای‌ست و علاقمند است که به مردم رویدادها و اتفاقات را اطلاع‌رسانی کند و فعالیت‌های دولت را در برابر این همه هجمه به مردم شفاف بگوید، باید از انتخاب مدیر کل روابط عمومی‌اش این برآورد را داشته باشیم. این انتخاب نشان می‌دهد که استاندار چقدر اطلاع‌رسانی به صورت عملی و نه شعاری برایش مهم است؛ انتخاب روابط عمومی فعال، استان را به حرکت در می‌آورد؛ روابط عمومی ادارات هم نیم‌نگاهی به روابط عمومی استانداری دارند، وقتی روابط عمومی استانداری فعال باشد، این تحرک به ادارات دولتی هم می‌رسد.

اما برخی استانداران هم هستند که در حد حرف و شعارند، این‌ها فقط وقتی با رسانه‌ها کار دارند که کار خودشان به اصطلاح «گیر» می‌کند، یا رسانه‌ها علیه‌شان چیزی را (صدق یا کذب) منتشر می‌کند، آنوقت گمان می‌کنند که رسانه‌ها هم کارمند آن‌ها هستند و تلاش می‌کنند از ابزارهای غیر گفتمانی برای غیرفعال کردن قلم رسانه‌ای‌ها استفاده کنند که این هم البته در بلند مدت نتیجه عکس می‌دهد.

برخی استانداران در ادوار پیشین اعلام کرده‌اند که هیچ نهاد دولتی حق ندارد از رسانه‌ها شکایت کند؛ یا دست‌کم یک گروه حل اختلاف تشکیل می‌دادند که پیش از رسیدن شکایت به دستگاه قضایی، پرونده و موضوع در این شورا مورد بررسی قرار گیرد و اگر طرفین قانع نشدند کار به شکایت قضایی برسد، البته دستور واقعاً شجاعانه‌ و خردمندانه‌ای‌ست که باید بین همۀ استانداران تعمیم پیدا کند و انشالله استاندار همدان هم به آن عنایت ویژه داشته باشد.

 

 

 

 

 

  

ارسال دیدگاه شما