مژده نوراللهیان- پس از خوشوبش ابتدایی برنامه، نجفزاده سوال جالبی از قدرتالله ایزدی کرد و گفت: «من با آقای قدرتالله ایزدی طرفم یا رشید خان؟». ایزدی نیز با آن لهجه زیبای اصفهانیاش در جواب میگوید: «نصفش رو قدرت ببین، نصفشو رشید». در ادامه برنامه ایزدی تبدیل به رشید خان شد و به نجفزاده گفت: «تایلند بودی دیگه!»
این کمدین طناز، آقا رشید رو بیشتر دوست دارد تا آقا قدرت اما به قول خودش قدرت برای بیرون از عرصه بازیگری است و در این برنامه و به طور کلی رشید است. ایزدی آقا رشید را پشت در خانه میگذارد و وارد میشود و خودش میگوید: «در خونه روی من حساب میکنند.»
این بازیگر دوستداشتنی خودش رشید را بیشتر دوست دارد و دلیلش هم این است که مردم این شخصیت را بیشتر دوست دارند. خودش میگوید رشید حدوداً ۶۵ ساله است اما قدرت جوان مانده است.
قدرتالله ایزدی بازنشسته آموزشوپرورش است و ۱۰ سال پس از آموزش کلاس اول ابتدایی، ناظم شد؛ کاری هم به ترکه و خط کش و تنبیه نداشت.
این کمدین خاطرهای از زمان خواستگاریاش تعریف میکند و میگوید: «خانمم از من قدبلندترِ و وقتی سینی چای رو آورد به پدرخانمم گفتم میشود من نصفش را بستونم؟» و با خنده ادامه داد که «قدبلندتر گرفتم که بچهها از خودم کوتاهتر نشوند.»
ایزدی میگوید: «یک شب رفتیم خانه مادرش و برای آبگوشت نگهمان داشتند، منم با شلوارم راحت نبودم و از زنم خواستم یک زیرشلواری برای من بیاورد اما در آن خانه همه قد بلند بودند و زیرشلواری اندازه من نبود؛ کِش شلوار قشنگ تا گردنم بود».
نجفزاده از ایزدی میپرسد که «مگه عمر چندتا بهار؟»، ایزدی در جواب میگوید: «هیچ کس نمیداند و فقط خدا میداند.»
آقا رشید نقشهای جدّی هم بازی کرده است و در این نقشها هم خوش درخشیده است اما بیشتر دوست دارد کمدی بازی کند؛ چون مردم بیشتر دوست دارند. تعداد تئاترهایی که بازی کرده است را نمیداند اما میداند که آخرین تئاتری که بازی کرده است «طلای رشید» است. از نظر او تمام بازیهایش بامزه است اما با آن لهجه اصفهانی و خنده شیطنتآمیزش میگوید: «آنجا که عروس میآید مینشیند پیشم.»
میزبان برمودا به او میگوید از آنجا که در بازیهایت ازدواج و طلاق بسیاری داشتی، همسرتان نقدی به این موضوع نداشت؟ که ایزدی در جواب میگوید: «یک بار در تمرین بودیم و خانمم اومده بود برای تماشا که گفت قدرت شما چرا از خانم در بازیهایتان استفاده نمیکنید؟ و با این تشویقِ خانمم نقش خانم هم به تئاتر اضافه شد و دیگر خانمم با دیدن تئاترها از این موضوع استقبال نکرد و گفت همان مجردی بازی کن، بهتره.»
نجفزاده میگوید بسیاری از کمدینها درون تلخ و غمگینی دارند، شما چی؟ تا حالا افسردگی به سراغتان آمده است؟ که ایزدی در جواب میگوید: «صد در صد» و با لحنی ناراحتکننده و غمگین ادامه میدهد: «ما از طرف دولت و ارگان خاصی حمایت نمیشویم؛ اوایل خوب بود اما بعد از آن دیگر ما را فراموش کردند، محل نگذاشتند و همین باعث شد تا آرام آرام افسردگی بگیریم.
حقوق بازنشستگیاش ۱۰ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان است و کفاف زندگی را نمیدهد و بدعهدی تهیهکنندهها هم اذیتکننده شده است. ایزدی از تهیهکنندهها گلهمند است و با صدایی پر بغض میگوید: «نوه و عروس دارم و نباید خجالتزده آنها بشوم.»
مردم از او انتظار دارند که «قدرت» همیشه «رشید» باشد و واکنشهای مثبتی نسبت به موقعیتها داشته باشد؛ خودش با بغضی شکسته میگوید: «با اینکه ما دردی در سینهمان داریم اما به تماشاگرها بروز نمیدهیم که مبادا آنها هم ناراحت بشوند. سعی میکنیم آنها را بخندانیم؛ برایمان سخت است اما...»
او در ادامه با بیان این موضوع که مقصر تورم «رشید» نیست، ادامه میدهد: «وقتی میرویم خرید یا قصابی، مردم میگویند آقا رشید شما خوب گوشت میخوریدا... من چه گناهی دارم، تورم رفته بالا.»
مجری برنامه با اشاره به اینکه با وجود فضای مجازی و اضافه شدن افراد کمدینی که دیدگاه متفاوتی هم نسبت به نسلهای قبل دارند باعث شده تا کار شما از انحصاری بودن خارج شود، نظر ایزدی را در این مورد میپرسد که این کمدین قدیمی میگوید: «دست زیاد شده اما خیلیهایشان واقعاً خوباند و من به آنها افتخار میکنم». محمدرضا نریمانی و حسن اکلیلی کمدینهای محبوب ایزدی هستند. از نظر او خنداندن مردم خیلی سخت شده است؛ چون ذهن مردم درگیر مشکلات است.
نجفزاده از او میخواهد تا در مورد نحوه ورودش به سینما بگوید که ایزدی با طنازی خود میگوید: «یک بلیط گرفتم و رفتم تو». کوتاه قامتیاش در جاهایی که سقف پایین بود به کارش آمده است.
ایزدی به دلیل وجود مسائل مالی و عدم توانایی پدرش برای خرج تحصیلش، مجبور شد که به سرکار برود و قبل از دیپلم گرفتن، سنگبری را آغاز کرد و در مدارس شبانه درسش را تمام کرد. او عامل قد کوتاهش را بلند کردن سنگهای سنگینی میداند که با فشار بر روی زانوهایش، از رشد قدش جلوگیری کرد.
نجفزاده با آوردن شیر، تخممرغ و سبزی بر سر میز خاطرهای را برای ایزدی زنده کرد. ایزدی با بغضی در گلو میگوید: «اینها خاطرهای را از پدرم در زمان سنگبری برای من تداعی کرد؛ برای صبحانه یا ناهار شیر را گرم میکرد و تخممرغ را میشکست در داخل آن و با سبزی میخورد؛ در خانه هم برای مادرم میپخت و همیشه کمک حال مادرم بود و خیلی دوستش داشت.»
زایندهرود پر آب را دوست دارد. مرحوم رضا ارحام صدر بازیگر مورد علاقهاش و جلالالدین تاج اصفهانی، علیرضا افتخاری و معین نیز خوانندههای اصفهانی مورد علاقهاش هستند. در ادامه برنامه ایزدی پای تخته میرود و چند کلمه اصفهانی را یاد میدهد مانند جخ (حالا)، بوسوره (پدر زن)، خارسو (مادر زن)، سماخ بالون (آبکش)، همریش (باجناق)، لیم (بیمزه) است.
این کمدین اصفهانی به آینده امیدوار است و توصیه میکند که هیچ وقت امیدمان را از دست ندهیم و خدا را فراموش نکنیم. در پایان برنامه نیز با روزنامهای که تحریریه برایش آماده کرده است را میخواند و فردی که به قول نجفزاده «جزو خاطرات چند نسل است» با بدرقه انصافی و مجری برنامه از برمودا میرود.