زبان مطنطن، فاخر و آركائیك در مجاورت بافت گفتاری زبان قابلیت علی حاتمی در لحنگردانی را بهخوبی به مخاطب آشنا به زبانشناسی نشان میدهد. ویژگی های دیالوگنویسی علی حاتمی را میشود زیر مجموعه مباحثی چون جامعهشناسی زبان، روانشناسی زبان، بررسی زبانشناختی دیالوگها بررسی كرد.
● جامعه شناسی زبان: (دیالوگها)
علی حاتمی با شناختی كه نسبت به ادبیات شفاهی این سرزمین دارد، ادبیاتی كه سینه به سینه توسط مردم این سرزمین منتقل شده و تاریخی كهنتر از ادبیات مكتوب دارد و پیوند آن با ادبیات مكتوب، در ذهن خود یك سازماندهی ویژه ایجاد كرده است كه به تبع آن هر شخصیتی دارای یك موقعیت زبانی است و این موقعیت زبانی از موقعیت او در جامعه نشأت میگیرد، به این شخصیتها توجه كنید: حسن كچل، ستارخان، سلطان صاحبقران، مجید (جوب چی)، حاجی، رضا تفنگچی، خاندایی، شعبون استخونی، مفتش ششانگشتی و ....
این شخصیتها همه یك خاستگاه اجتماعی ویژه دارند كه این خاستگاه دارای یك بافت زبانی است. بافت زبان از حوزه واژگان گرفته تا تركیبات و اصطلاحات در كلام «شعبون بیمخ» با «سلطان» یا «رضا تفنگچی» متفاوت است. به دلیل این كه به لحاظ اجتماعی جایگاه این شخصیت ها و دیالوگ های آنها با هم فرق میكند. در اینجاست كه میتوان به توان علی حاتمی در شناخت این موقعیتهای جامعه شناختی متفاوت پیبرد. او انگار در تمام موقعیتهای اجتماعی به اندازه كافی زندگی كرده است، این قدر كه وقتی دیالوگی را از زبان یك لوطی داش مشدی یا یك دیوانه و یا یك زن میشنوی، انگار سال ها در آن جایگاه جامعهشناختی ایستاده و زندگی كرده است. چون به اكثر ریزه كاری های این شخصیت ها واقف است و با تبحر كامل حتی تكیه كلام های این موقعیت ها را براحتی در دیالوگ ها می نشاند.
● روانشناسی زبان: (دیالوگها)
علی حاتمی به روح كلمات در دیالوگهایش خیلی دقت داشته است. این دقت از روی آگاهی بوده یا نه، بحث دیگری است، اما این مسأله روشن است كه به دلیل شناخت او از ادبیات و جامعه شناسی فرایند شناخت روح كلمات در وی نهادینه بوده است. توجه به روح كلمات در حوزه ای گسترده تر زیرمجموعه «روح نهفته در اثر» است. به این معنا كه وقتی روح یك اثر «حماسی»، «تغزلی»، «دراماتیك» یا... است، رفتارهای زبانی باید حول و حوش همین «روح كلی» در گردش باشند. این هماهنگی به گونه ای است كه اگر یك شخصیت از نظر دیالوگ با این «روح كلی» در مغایرت و ناهماهنگی باشد، كل اثر همچون رژه یك گروهان است كه در آن یك سرباز، وظیفه خود را بخوبی انجام ندهد. او تنها به خود ضربه نمی زند، بلكه یك گروهان را مورد آسیب قرار می دهد. پس شناخت «روح كلی» اثر فرایندی را ایجاد می كند كه در آن «روانشناسی كلمات و جملات» بسیار مهم جلوه می كنند.
● ساختار زبان:
علی حاتمی شناخت فطری از ساختار زبان دارد. وی بخوبی محورهای زبان را می شناسد، محور همنشینی و جانشینی برای او به شكل كاملاً نهادینه همیشه در ذهنش حضور دارد.
آركائیك بودن زبان نوشتاری حاتمی به آن جایی بر می گردد كه او در محور «جانشینی» زبان، واژگانی را می آورد كه از زندگی امروز ما خارج و استعمال آن منسوخ شده است. در محور «همنشینی» زبان نیز چنین است. نوع تركیب واژگان اصطلاحات و كاربری فعل گاهی به قدری مستعمل می نماید كه انگار در جهان سده های پیش در رفت و آمد هستیم، اما این تبحر حاتمی را در شناخت زبان آركائیك نشان می دهد. در حوزه گفتاری زبان هم وقتی از اصطلاحات كوچه بازاری استفاده می كند، به قدری ماهرانه در همنشینی یكدیگر قرار می دهد كه مخاطب احساس می كند به منبع این گونه «گویش» و «كلام» رسیده است. گاه حتی این موضوع جایی پیش می رود كه كلاس درسی می شود برای علاقه مندان به این نوع لحن و گویش!
قابلیت لحن گردانی علی حاتمی، قابلیتی است كه سالهاست در سینمای ایران همتایی ندارد. شاید بشود نمونه هایش را در آثار بهرام بیضایی دید، اما تنوع این لحن گردانی از «شعبون بی مخ» تا «ستارخان» فوق العاده و گاه اعجاب انگیز است. توان انعطاف پذیری ذهن حاتمی از منتهی الیه یك نگاه زبانی تا منتهی الیه گونه دیگر، همچون كلاس درسی است كه محصلان آن باید این محصول را سالها استفاده كنند. مگر می شود فردی حتی لطایف و ظرایف گونه های متعدد رفتاری را این قدر صحیح و منظم آموخته باشد. برای شناخت بافت زبانی یك «سلطان» باید سالها در رگ و ریشه او رسوب كرد و زیر و بم گفتارهای او را دریافت، آن وقت است كه می شود دیالوگ یك سلطان را نوشت، یا هر شخصیت دیگری را و این تحیر من از این شناخت فطری حاتمی به اضافه تلاشهای پژوهشی اوست و دهانی كه بسته می ماند و گوشی كه باز< ...
یكی دیگر از ویژگیهای نوشتار علی حاتمی «سجع» است. كلمات حاتمی كلامی مسجع است و به همین علت هم هست كه گاهی برخی به كلام «استعاری» او كه همراه با سجع است «شاعرانه» گفته اند. ویژگیهای حاكم بر دیالوگ های حاتمی «شاعرانه» هست و نیست!
هست به این معنا كه هم استعاری است هم مسجع و گاه مخیل و نیست به این دلیل كه وجوه شاعرانه ندارد، یعنی كلام ساخت شاعرانه ندارد (در واقع قرار هم نیست داشته باشد). سجع نهفته در كلام استعاری حاتمی گاه همراه با جناس است و گاه فقط می توان آهنگین بودن آن را از كنار هم گذاشتن برخی «آواها» فهمید كه به آن «آهنگ درونی» كلام نیز اطلاق می شود.
به موسیقی درونی و سجع این دیالوگ ها دقت كنید:
همسر ابوالفتح: چطور می شد به دریا خوابید وقت توفان.
یا:
مجید: این مال و منال مفتی، همچی هلو برو تو گلو گیر نیومده، حاصل یه عمر جوب گردیه، آقامون ظروفچی بود، خودمون شدیم جوب چی.
یا:
محمد ابراهیم: پرهیز مرهیزش می دین كه چی، خورشید دم غروب، آفتاب صلات ظهر نمی شه.
این مثال ها گرچه نمونه ای از خروار دیالوگ نویسی علی حاتمی است، اما بخوبی نشان می دهد كه وی كلام استعاری، بافت گفتاری و شفاهی ادبیات فارسی و آهنگین بودن كلام را كه برگرفته از شناخت صامت ها و مصوت هاست (برای حاتمی انگار فطری بوده است) بخوبی می شناخته و تلاش می كرده این درخت تناور ادبیات را به یك هنر بصری تبدیل كند تا هم منویات درونی خود را این گونه بیان كرده باشد و هم به ادبیات شفاهی وفادار بماند.
یادداشت: حسن گوهرپور