اما «خشت خام» مجموعه گفتگوهای ویدئویی به سبک تاریخ شفاهی از سوی حسین دهباشی است که در تارنماهای اینترنتی «تاریخ آنلاین» و «آپارات» منتشر میشود.
لازه به ذکر است که تاکنون گفتگوهایی با این چهرهها در برنامه «خشت خام» انجام گرفته است: فائزه هاشمی، حمید رسایی، ابراهیم یزدی، صادق زیباکلام، محمدرضا زائری، سید محمد بهشتی، مهدی رحمانیان، سید هادی خامنهای، عبدالرضا داوری، مسعود کیمیایی، لطفالله میثمی، محمد علی ابطحی، نادر طالب زاده، مصطفی تاجزاده، سید کاظم موسوی بجنوردی، ابراهیم اصغرزاده، هادی غفاری، محمد یزدی، اردشیر خورشیدیان، حسین علایی، محمد نوری زاد، عزتالله ضرغامی، هوشنگ امیر احمدی، مهدی خزعلی، سید ابوالحسن بنی صدر، هوشنگ صمدی.
تلاش برای پرتکردن اتوبوس به درّه
در جایی از گفتگو دهباشی میگوید: اجازه بدهید چند تا سوال از مسئولیت شما در حوزه وزارت اطلاعات بپرسم؛ بخشی از سوالات راهبردی است؛ در آن مقطع تاریخی شما روشنفکران را - منظورم روشنفکران غیرمتدین و غیر معتقد - تهدید محسوب میکردید؟
فلاحیان: نه
دهباشی: پس این ماجرای مثلاً اتوبوس ارمنستان که یک سری از نویسندگان در واقع در شرف پرتشدن بودند به ته درّه چی بود؟
فلاحیان: شما یک سوال پرسیدید در مورد خفقان و اینها ]مرتبط با خفقان[؛ تو دورۀ ما ]اتفاق افتاد[ نه ]این تصور درست نیست[. اتفاقاً همه اینها آزاد بودند؛ حتی آیتالله منتظری هم صحبتهای ایشان آزاد بود؛ ولی ما فقط نمیگذاشتیم پخش بشود ]توزیع عمومی بشود[؛ چون اگر میشد شورش میشد؛ من همه رو آزاد گذاشته بودم.
دهباشی: این چجور آزادی است که شخص حرف بزند اما پخش نشود؟
فلاحیان: خب پخش میشد؛ اما توی حسینیه؛ اگر میآمد بیرون؛ دست افرادی می افتاد که با ایشان مخالف بودند که بعد از من این اتفاق افتاد.
دهباشی: حساسیت ایجاد میشد؟
فلاحیان: بله ریختن تو حسینیهاش، یعنی آشوب میشد
دهباشی: شما وظیفه پیشگیری دارید؟
فلاحیان: بله پیشگیری میکردیم؛ نه اینکه به طرف بگویید آقا بیا برو زندان حرف نزن.
خب با پیشگیری میشود کمترین هزینه را داد، ]وقتی[ نگذاریم که این موضوعات پخش بشود؛ ]تنش هم کمتر میشود[.
بداشتی آزاد از یک رمان!
در ادامۀ گفتگو فلاحیان با اشاره به اینکه موضوع تلاش برای پرتکردن اتوبوس نمونهای در یک رمان دارد میگوید:
تو رمانها من خواندم؛ توی رمان قدیم؛ این آقای کی بود؟ «گلشیری» بود این را درآورد
یک رمانی هست توی کشورهای دیگر که این روشنفکرها میخواستند خودشان را مطرح بکنند؛ میگفتند ما توی یک اتوبوسی داشتیم میرفتیم اینها میخواستند ما را بیندازند توی درّه! آخر این حرف ملاکی دارد؟ یعنی از وزارت اطلاعات یا عوامل وزارتخانه شما را میخواستند بندازند توی درّه! اینقدر چلفتیبودند که نتونند شما را بیندازند توی درّه؟
و – به فرض اینکه - اگر میخواستند شما را بکشند راه حلهای دیگری نداشتند برای کشتن شما؟ حالا چرابا اتوبوس و فاجعه و آبرو ریزی ...؟
دهباشی: این رمان که نبود
فلاحیان: میگویم منشاء آن رمان بوده.
دهباشی: آهان پس اینها که دارند موضوع را میگویند میخواهند خودشان را مطرح کنند؟
فلاحیان: به طرف میگویند آقا جان تو به من فحش دادی! میگوید آقا من کِی به تو فحش دادم؟ میگوید تو توی دلت که به من فحش دادی! راست میگویند، میگویند شما توی دلتان با ما مخالفید. من میگویم ما حالا توی دلمان با شما مخالف یا موافق؛ شما مجموعه روزنامههای آن روزها را ببینید اینها چی به ما گفتند.
دهباشی: هیچ کدام صحت ندارد؟
فلاحیان: دلیلش این است که در هیچ دورهای این حرفها را نمیتوانستند بزنند؛ این حرفها را در دوره ما در مطبوعات زدند. من میتوانستم کنترل کنم؛ جو را امنیتی کنم ]اما نکردم[ و ]دیدید که[ بعد ما نتوانستند کنترل کنند؛ و حالا خفقانش را به من نسبت میدهند.