محمد مهاجری
کره شمالی را نه من، که خیلی ها اینجوری دیده اند:
- از دم گیت ورودی فرودگاه،یک مامور امنیتی دنبالت می آید که اسمش "راهنما"ست. همه جا همراهت است حتی - ببخشید- تا پشت در دستشویی.
-مردم صبح زود که می روند سر کار، کسل تر و خموده تر و افسرده تر از دیشبی هستند که از کار به خانه برگشته اند.
-مردم ماشین شخصی ندارند، و آنطور که راهنمایم می گفت:"رهبرانمان بخاطر اینکه سلامت بمانیم ماشین بهمان نمی دهند تا پیاده برویم و چاق نشویم"
-کنکور و دانشگاه حتی در پایتخت مال فرزندان مقامات امنیتی و نظامی و حزب حاکم است. در بقیه شهرها،حد تحصیلات مشخص شده. عده ای می توانند دیپلم بگیرند،تعداد بیشتری سیکل و عده بیشتر تری،تا پایان ابتدایی درس می خوانند.
- هیچکس ایمیل شخصی ندارد و اگر آدرس پست الکترونیک کسی را بخواهی یک ایمیل دولتی تحویلت می دهد و می گوید مامور مربوطه که بداند برای من فرستاده ای، پرینتش را به من می دهد.
- اگر هوس روزنامه خواندن کنی باید امروز سفارش بدهی، تا شب برایت چاپ کنند و فردا بروی بگیری.
- محکومی به دیدن2شبکه تلویزیونی . یکی از عصر تا سر شب . و دیگری از عصر تا یکی دوساعت بعد از غروب آفتاب. نصف بیشتر برنامه ها هم به نشان دادن"اون" و رقص و آواز و طبیعت اختصاص دارد.
- حتی اگر بخواهی به سفارت کشورت بروی، مامور امنیتی لازم می داند همراهت بیاید.
- گاه و بیگاه مجبوری بروی جلوی مجسمه بابا و بابابزرگ"اون"تعظیم کنی.
- بر اساس جایگاه اجتماعی ات،درآمدی داری که فقط می توانی از فروشگاههایی که مربوط به طبقه خودت است خرید کنی. اگر بخواهی گوشت بخوری و مثلا هوس گوشت گوسفند کنی باید 2تا3برابر گوشت سگ هزینه کنی.
- غیر از پایتخت که به زور بزک دوزک قیافه اش را - آن هم در معابر اصلی- تزیین کرده اند، بقیه کشور را نکبت فراگرفته و فقر از در و دیوارش بالا می رود.
-...
کاش دلواپس های عاشق موشک و سلاح هسته ای که قبله شان"اون" است و قطعا با ویزای سریع و تور مجانی می توانند به کره شمالی بروند یک هفته را در کعبه آمالشان بگذرانند و بعدا نظر بدهند.
شاید آنها زودتر از امثال من به این نتیجه برسند که حتی اگر در آن کشور روزی صدتا بمب هسته ای هم تولید کنند،هیچ شرفی برای مردم و کشورشان ندارد. و یقین دارم این مهمانان دلواپس موقع برگشتن از خاک کره زیر لب خواهند گفت:"مرده شورتان ببرد با بمب هسته ای تان". (البته اگر وجدانشان را پیش"اون" جا نگذارند.)