روزنامه وقایع اتفاقیه با بهزاد نبوی مصاحبه ای انجام داده است.
به گزارش آفتاب صبح و به نقل از عصرایران، بخشهایی از اظهارات او را می خوانید:
* خیلی نگران هستم. بهویژه آنکه میبینیم بسیاری از تندروهای داخلی و خارجی علیه برجام با یکدیگر همراه شدهاند. هدف ترامپ و تندروهای داخلی هم تنها بلااثر کردن موضوع برجام است.
*در شرایط فعلی، اوضاع اقتصادی خوبی نداریم. لایحه بودجه پیشنهادی دولت به مجلس کسری قابلتوجهی داشت که در صورت تصویب تغییرات پیشنهادی کمیسیون تلفیق، این کسری بیشتر هم میشود.
*شرایط امروز در مواردی نامناسبتر از اواخر جنگ است، حتی با دوره میانی دهه هفتاد نیز قابل قیاس نیست، اگرچه درآمد ارزی کشور در آن ایام حدود هفت میلیارد دلار بود اما میزان واردات در دولت هشتم، بسیار محدود بود و این واردات در دولتهای نهم و دهم براساس سیاست «آوردن درآمد نفت بر سر سفرههای مردم!» و با استفاده از درآمدهای افسانهای نفت به حدود ۷۰میلیارد دلار در سال رسید.
*درحالحاضر نیز دولت فعلی با وجود تلاش فراوان نتوانسته است این واردات را به کمتر از ۴۵میلیارد دلار برساند. طبیعی است معده واردات کشور که در طول سالهای قبلی بهدلیل واردات زیاد متسع شده، بهسادگی جمع نخواهد شد. بهاینترتیب با کسر بودجه و کاهش چشمگیر درآمدهای ارزی امکان سرمایهگذاریهای بزرگ که در میانمدت میتواند رکود و بیکاری را کاهش دهد از دولت سلب شده و همگان معترفاند که رکود و بیکاری از علل مهم نارضایتیها و ناآرامیهای اخیر بوده است.
*سرمایهگذاری تنها راه در شرایط کنونی است، همانطور که گفتم دولت امکان ارزی و ریالی برای سرمایهگذاری را ندارد و بخش خصوصی هم توان سرمایهگذاری ندارد و آن بخشی هم که پول دارد اطمینان لازم برای سرمایهگذاری را ندارد. پس تنها راهحلی که میماند سرمایهگذاری خارجی است. این امر نیز مستلزم دیپلماسی فعال و غیرماجراجویانه است.
*پیش از امضای برجام رابطه اقتصادی ما با دنیا کاملا تعطیل شده بود. نقش برجام صرفا این بود که موانع را از سر راه بردارد. والا برجام فیالنفسه کاری نمیتوانست کند. همانطور که دیدید در یکی دو ماه بعد از امضای برجام، تعداد زیادی از هیاتهای بزرگ اروپایی، ژاپنی و کرهای به کشورمان آمدند که به دنبال گسترش روابط اقتصادی بودند اما متاسفانه در اثر برخوردهای غلطمان، ارتباطشان تداوم نیافت. با رویکارآمدن ترامپ در آمریکا، هماهنگی کاملی میان تندروهای داخلی در جهت بلااثر و بلاموضوع کردن برجام، ایجاد شده است.
* مرحوم هاشمی پس از مشاهده ناآرامیهای مشهد و اسلامشهر سیاستهای تعدیل اقتصادی را تعدیلکرد. اما درحالحاضر دست آقای روحانی بسته است و بدون هماهنگی با نهادها و قوای دیگر امکان تجدیدنظر در سیاست خارجی، بهمنظور فراهم کردن امکان سرمایهگذاری را ندارد. بهطور مسلم حوادث اخیر زمینه داخلی داشته است و البته عوامل دیگر هم دخالتهای خاص خودشان را در این حوادث داشتهاند. دیدید بیبیسی که سعی میکند در بسیاری از موارد، حداقل ظاهر بیطرفانه خود را حفظ کند در این ماجرا موضعگیریهای جانبدارانه زیادی داشت. ازسویدیگر، جرقه این حوادث هم از سوی برخی جناحهای داخلی زده شد که تصور میکردند با این کار صرفا دولت را مورد حمله قرار خواهند داد که در عمل کنترل از دستشان خارج شد.
میتوانند شخص روحانی را مورد حمله قرار دهند اما نکتهای که باید موردتوجه قرار گیرد، بالارفتن تحسینبرانگیز آگاهی مردم و شعور سیاسی اقشار متوسط و حتی بخشهای گستردهای از اقشار فرودست جامعه بود. آنها با وجود نارضایتیهای بزرگ و کوچکی که دارند، در ناآرامیها شرکت نکردند و ترجیح دادند خواستههای خود را گرچه تدریجی، ازطریق صندوقهای رای تحقق بخشند و مانع از بستهترشدن فضا و درنهایت آسیبدیدن بیشتر آزادی انتخابات و صندوقهای رای شوند. تهران و بسیاری از شهرهای بزرگ، حتی کوچک در این رخدادها تقریبا ساکت بودند.
*من شنیدهام که تقریبا در کل کشور در حدود ۶۰شهر و جمعا حدود ۶۰ تا ۱۰۰هزار نفر به خیابانها آمده بودند. این آمار نشان میدهد که این اعتراضات آنچنان وسیع نبوده است و بههمین علت، هم نسبتا زود فروکش کرد. ضمنا بهنظر میرسد که ناآرامیهای اخیر، در کوتاهمدت دستاوردهای مطلوبی هم برای مخالفان دولت داشت. بهعنوان مثال، فضای مجازی تا اندازهای محدود و موضعگیریها علیه اصلاحطلبان در فضای مجازی بسیار تند شد. بهویژه آنکه تلاش ویژهای کردند تا شخص آقای خاتمی را هم تخریب کنند.
* این جو درمیانمدت بعید میدانم که استمرار پیدا کند. بالاخره گروههای مخالف جمهوری اسلامی، بهویژه در خارج از کشور از این شرایط و بهویژه حملات به اصلاحطلبان و میانهروها که برای اولینبار آنها در ۱۳۷۶ از دوم خرداد بهعنوان «فتنه خاتمی» نام بردند، ذوقزده شده بودند. چندی قبل از این ناآرامیها، جمعی در فضای مجازی و به نام اصلاحطلب هیاهوی «پشیمانی از رای به روحانی» را مطرح کردند که مورد استقبال مخالفان ائتلاف اعتدال، میانهروی و اطلاحطلبی هم قرارگرفت، شبیه موج «عبور از خاتمی» که اواخر دوره دوم ریاستجمهوری او مطرح شد. شاید برخی با حسننیت تصور کنند با این «اعلام پشیمانی» خرج خود را از روحانی جدا میکنند.
حال آنکه امکان جدایی این خرج برای اصلاحطلبان وجود ندارد. بهفرض شکست دولت، اصلاحطلبان هم شکست خواهند خورد. اصلاحطلبان باید تمام تلاششان را کنند تا روحانی موفق شود. تنها کاری هم که در دولت دوم روحانی همگی باید برای تحققش تلاش کنیم جلب سرمایههای خارجی است. همانطور که میدانید ما برای اینکه اشتغال را در وضع فعلی حفظ کنیم، باید چند سال پیاپی، سالانه ۶۰میلیارد دلار سرمایهگذاری داشته باشیم. این درحالی است که از سال ۹۲ تاکنون هر سال کمتر از پنج میلیارد دلار سرمایهگذاری در کشور عملا تحقق یافته است».
* در سال ۹۲ در زندان وقتی روحانی به ریاستجمهوری برگزیده شد، نامهای برای ایشان نوشتم و ضمن تبریک انتخابشان، تاکید کردم که ما در حال تحمل حبسمان هستیم و مشکلی هم نداریم. انتظارمان از شما حل مسائل سیاست خارجی و به تبع آن، مسائل اقتصادی است. واقعیت این است که من از همان موقع معتقد بودم که اگر روحانی در زمینه حلکردن این مسائل توفیق پیدا کند، در سایر زمینهها هم قدرت بیشتری خواهد داشت.
*من در زندان، ضد انقلاب، یعنی ضد همه انقلابها شدم! از انقلاب فرانسه تا بهار عربی. از نگاه من انقلابها مشکلات اساسی دارند. مهمترین مشکل آنها این است که با تفکر انقلابی، ساختار موجود کشور را نابود میکنند و بهدلیل بیتجربگی در ایجاد ساختار جدید دچار مشکلات اساسی میشوند. خود ما هم در ابتدای انقلاب تجربه نداشتیم و طبعا در اداره کشور دچار مشکلات اساسی بودیم. اجراییترین فرد در میان ما مرحوم مهدی بازرگان بود که تصور میکنم مهمترین سمت اجراییاش ریاست سازمان آب تهران در زمان مرحوم محمد مصدق بود. به این نتیجه رسیدم که در عصر حاضر برای ما و همه ملتها و کشورها، تنها راه، اصلاحات است. گفتمان اصلاحطلبی تعطیلبردار نیست. در هیچ کجای دنیا، امروز دیگر انقلاب مقبولیتی ندارد.
*سه راه برای تغییر وضع موجود به وضع مطلوب متصور است.: انقلاب، دخالت خارجی و اصلاحات. دو مورد اول را هم خودمان و هم سایر کشورهای دنیا تجربه کردهایم. در سراسر جهان جز داعش به انقلاب فکر نمیکند، حتی القاعده هم دیگر کمتر به اقدامات انقلابی دست میزند. این نظر من پیرمرد نیست که رمق انقلاب ندارم و ممکن است محافظهکار شده باشم، بلکه حتی جوانان هم دیگر اعتقاد و انگیزه انقلاب را مثل دوره جوانی ما ندارند. دخالت خارجی هم دیگر یک راهحل شکستخورده است که مثال بارز آن را در افغانستان، عراق، یمن و سوریه میبینیم. دخالت آمریکا در عراق و افغانستان را دیدیم چه نتیجهای در پی داشت؟ حالا این کشورها چه دارند؟ یمن و سوریه هم در آتش جنگ داخلی میسوزند؛ بنابراین دو راه مذکور را امروز همه مردود میدانند و دنبال آن نیستند. تنها راهی که میماند همین اصلاحات است که از دوم خرداد ۷۶ در کشور ما مطرح شد.
*فشارهایی که بر دولت فعلی وارد میشود به مراتب بسیار بیشتر از فشار بر دولت هفتم و هشتم است. اگر آن دولت هر ۹روز با یک بحران مواجه بود، دولت فعلی شاید هر ۹ساعت یک بحران دارد. در شرایط کنونی، بیش از ۵۰درصد ثروت کشور در دست چند نهاد است و بهاینترتیب حتی نقش دولت در اقتصاد نیز بسیار کمتر از دولتهای هفتم و هشتم است. نهادهای رسمی تبلیغاتی و نهادهای نیمهرسمی تبلیغاتی که تعداد و قدرت آنها امروز به مراتب بیش از دوره دولت هفتم و هشتم است بهصورت کامل و بیرودربایستی علیه دولت کار میکنند.
* چند ماه پس از رویکارآمدن دولت اصلاحات، مصاحبهای با روزنامه سلام داشتم. در آن روزها سطح توقعات از دولت خیلی زیاد بود. در آن مصاحبه مطرح کردم که رییسجمهور در بهترین وضعیت و اگر سایر نهادها و قوا همراهش باشند و در مقابلش نایستند، ۱۰ تا ۱۵درصد قدرت را در دست دارد. امروز واقعا آن ۱۵درصد قدرت هم نیست. وقتی بیش از ۵۰درصد اقتصاد و علاوهبر صداوسیما خبرگزاریهای قدرتمند در دست مخالفان دولت باشد و مشکلات اقتصادی بیسابقه هم مزید بر علت شود، کار برای دولت بسیار مشکل خواهد بود.
* هنوز هم من معتقدم برای تسلط کاملتر بر صندوقهای رای باید ائتلافی با همه میانهروها و اعتدالیون اعم از اصلاحطلب، اصولگرا و مستقل داشته باشیم و اعتدال و میانهروی محور اصلی باشد؛ البته این به معنای فراموشکردن هویت اصلاحطلبی و اصولگرایی نیست، بلکه همه طیفها باید حول محور اعتدال و میانهروی باهم ائتلاف کنند.