یکم : نگارنده در دهه هفتاد اوائل تشکیل خانواده، در شرکتی مشغول به کار شدم و در اتاقی کوچک باتفاق دو همکار دیگر انجام امور ادری پرسنل شرکت را بر عهده داشتیم . سن و تجربه ی آن دو همکار در کار و زندگی از من بیشتر بود و گاهی نکاتی ارزشمند را از تجارب شان در زندگی خانوادگی و اجتماعی بعنوان نصیحت به من عطا می کردند؛ مجانی! به یاد دارم روزی که شب قبل اش با عیال حسابی جنگیده بودیم ، بی حوصله سرکار حاضر شدم. حسن از دلیل ناراحتی غیر قابل کتمان ام پرسید و از پاسخ .. "هیچ"ِ ... من قانع نشد ! اصرار او بر فهمیدن علت پَکَری و علاقه ی من برای درد دل کردن با یک همراز و پیدا کردن راهی برای کمی آرامش موجب شد سر حرف را باز کنم که دیشب به خاطر خانواده ام ... با عیال حسابی جنگیده ایم و تا صبح هم بی خوابی کشیده ام ! حسن با لهجه ی خاص آبادانی اش همراه با لبخندی که موجی از ( نمی دانی ) در آن پیدا بود گفت : امروز نصیحتی به تو می کنم که اگر گوش کردی تا آخر عمر راحتی اگر نه، دائم باید با عیال بجنگی ! و ادامه داد: اوایل ازدواجمان که هنوز خانه ی مستقلی نداشتیم و در زیر زمین منزل پدری سکونت داشتیم یک روز همسرم از مهمانی زنانهای که باتفاق مادرم رفته بودند به خانه برگشت . از همان لحظه ی ورود شروع کرد به غرولُند کردن وبیراه گفتن به مادر که چنین شده و چنان گفته و مرا پیش فامیل بی ارزش و سکه ی یک پول کرده است ...! میان کلام حسن پریدم و گفتم : اتفاقا اختلاف اصلی من با همسرم دقیقا سر همین چیزهاست. پرسید:وقتی عیال ات چنین موضعی دارد واکنش تو چیست؟ گفتم : به طرفداری از مادرم در مقابل خانم، جبهه می گیرم شدید ! و این می شود مقدمه ی یک دعوای بزرگ و ادامه ماجرایی که بعضی وقت ها به زد و خورد هم می کشد ! حسن گفت : اشتباه تو همین جاست ! می خواهی برای همیشه به این ماجرا پایان ببخشی ؟ ادامه داد: همان روز که همسرم از مهمانی برگشت و مادرم را به توپ و تشر بست من بدون اینکه وارد طرفداری از مادر شوم از جا بلند شدم - الکی - شروع کردم به پوشیدن پیراهن و ...در همین حال هم هر چه ناسزا بود نثار مادر می کردم....! عیال که از رفتار غیر منتظره من متعجب شده بود پرسید کجا حاضر یراق شدی ؟ و من هم همانطور که فحش باران می کردم گفتم دارم میرم طبقه ی بالا که پدر ِ مادرم را در بیاورم ! که چرا به تو بی حرمتی کرده و خاطرت را آزرده !؟ اینجا بود که همسرم با خواهش و تمنا به دست و پا افتاد که مانع از رفتنم به سراغ مادر بشود ... گفت حسن جان؛ ببخشید، من نبودم ! ترا خدا بی خیال شو ... من هم چون می دیدم عیال حسابی از اینکه من با عصبانیت به سراغ مادر بروم جا خورده و از طرفی هم می دانست که این دعوا ممکن است به بیرون کردنمان از خانه ی پدری بیانجامد ترسیده ، بدتر رو به در هجوم می بردم و عیال هم بیشتر التماس می کرد که نرو نرو ... نتیجه ای که حسن از ذکر این خاطره گرفت و نصیحتی که مرا کرد این بود: هر وقت دیدی همسرت به خانواده ات کلید کرده تو به جای اینکه به طرفداری برخیزی فوراً با او همنوا شو و با صدای بلند تر او را در به توپ بستن کسانی که نه شما را - در اتاق - می بینند و نه صدایتان را می شنوند همراهی کن ! خواهی دید که چگونه آب به آتش ریخته ای و در آینده هم زندگی ات را شیرین کرده ای ...
دوم : همه ما این سخنان حسن روحانی را در جریان تبلیغات و مناظرات انتخاباتی سال ۹۲ به یاد داریم که می گفت : دنیای غرب کدخدایی دارد( آمریکا ) که ما برای حل کردن مشکلاتمان مان در روابط خارجی و به تبع داخلی باید برویم با کدخدا ببندیم و وارد مذاکره شویم. اتفاقات بعدی و مذاکرات طولانی منتهی به برجام و حملات و انتقادهای دلواپسان به حسن روحانی و تحت فشار قرار دادن او و دولتش برای نرسیدن به توافق با ۵+۱ را هم که فراموش نکرده ایم. نمایش تلویزیونی تونل های پر از موشک در فردای روز امضای برجام و شلیک نمایشی موشک دور برد ممهور به مهر نابودی اسراییل با خط عبری و دیگر رفتارهای تحریک آمیز برای بر هم زدن توافق برجام به میدان داری کیهان نشینان را هم که از یاد نبرده ایم ! تا آنجا که اینگونه رفتارها و موضع گیری ها ؛ پرچم آتش زدن ها ؛ مرگ بر .. گفتن ها - آنهم در زمان ریاست جمهوری شخصی چون ترامپ - باعث شد تمام زحمات چند ساله ی دولت روحانی برای دستیابی به توافق برجام، با خروج آمریکا از این توافق و تهدید اروپا مبنی بر عدم روابط اقتصادی با ایران از سوی ترامپ بر باد رفت و اوضاع اقتصادی کشور ، متاثر از این خروج و تهدید به تحریم های سنگین و فلج کننده اینچنین که شاهدیم متلاطم گشته و در آستانه ی از هم پاشیدگی است. ! سوم : اظهارات و موضع گیری های کنونی حسن روحانی و کوبیدن او بر طبل جنگ و تهدید به بستن تنگه ها را که با مواضع پیشین او و اصرارش به تنش زدایی و تمایل اش به مذاکره با کدخدا مقایسه می کنیم پی به پارادوکسی عمیق در رفتارهای رئیس جمهور می بریم ! این باور زمانی عمیق تر می شود که با تلاطم شدید در بازار و افزایش نجومی قیمت ها و از طرفی بروز نارضایتی های گسترده در میان مردم با سکوت عجیب و دور از انتظار دولتمردان بویژه شخص حسن روحانی مواجه هستیم تا آنجاکه برنامه هفته ی پیش گفت و گوی زنده با مردم را نیز کنسل کرده و ترجیح داد بیشتر سکوت کند تا اثرات این دعوا ها که ریشه در مخالفت های پیشین با برجام و پیشگیری از مذاکره با کدخدا دارد دارد هر چه بیشتر خود را نشان بدهد! وگرنه کجا سابقه داشته که ظرف کمتر از یک ماه قیمت ارز و دلار و به تبع این دو، بهای دیگر کالاها از جمله آهن آلات یک باره جهشی دو تا سه برابری داشته باشد آنگاه آب هم از آب تکان نخورد. از نگاه نگارنده و به نظر خیلی دیگر از تحلیلگران مسائل سیاسی، دکتر روحانی ( حسن داستان ما ) وقتی دید نمی تواند با تکیه بر منطق و از طریق گفت و گو، مخالفان تنش زدایی با غرب، برنامه برجام و مذاکره با کدخدا را مجاب کند که تنها راه برون رفت از مشکلات سیاسی و اقتصادی تعامل سازنده با جهان، حتی کدخداست ، این بار از در همراهی با مخالفان وارد شد تا به آنها ثابت کند که اعتقادش درست بوده ! چگونه ؟ اینکونه که خواست به مخالفان داخلی نشان بدهد اگر کدخدا اراده کند - تنها با خروج از برجام و قبل از اعمال تحریم ها - اولا ظرف یک ماه ارزش پول ملی ما به یک سوم کاهش می یابد ، ثانیا غرب و حتی روسیه گوش به فرمان کدخدا هستند و در شرایط حساس، پشت ما را خالی خواهند کرد و از پشت خنجر خواهند زد ؛ ثالثا عامه مردم هم دیگر توان تحمل سختی های ناشی از تحریم های جدید و البته سخت تر از گذشته را ندارند ...! تا شاید تند روها و دلواپسانی که صدایشان از جای گرم بر می خیزد شرایط سخت مردم و نارضایتی ها را ببینند و خودشان دست به دامن حسن شوند که ترا به خدا با کدخدا در نیفت که ممکن است اوضاع مان خراب تر شود!!! چهارم: اگر این تحلیل درست باشد که روحانی با هدف نشان دادن واقعیت های در افتادن با کدخدا می تواند به مخالفان داخلی اش بفهماند که بیش از این بر طبل مخالفت و دشمنی با آمریکا نکوبند کمی در محاسباتش اشتباه کرده است. اینجا حسن داستان ما باید بداند که اگر با هدف ترساندن عیال، قصد دعوا با مادر را کرده و خانم هم از بیم اینکه نکند این دعوا باعث اخراجشان از منزل پدری شود مانع از شکل گیری تنش خواهد شد، بیراه رفته است. حسن روحانی باید بداند قصد عیال از فحش دادن به مادر اتفافا ایجاد دعوا و در پی آن طلاق و جدایی است!!! که سؤال ۸۰ تن از نمایندگان مجلس از رئیس جمهور و اتفاقات احتمالی بعدی ! هم در همین راستا قابل تحلیل و ارزیابی است! همین.
پرویز محمدی - روزنامه نگار