به گزارش آفتاب صبح و به نقل از خبرنگار ایلنا، هوا سنگین از غبار آوارهای یکی از کهنترین شهرهای ایرانزمین است.
کهنشهری که تنها در چند ثانیه به خاطره پیوست تا در این لحظات نیازهای اولیه شهر بیل و کلنگ باشد. میدانها و چهارراهها مملو از کامیونهاییست که کفن توزیع میکنند. آیا شهر جای خود را به قبرستان داده یا قبرستان میعادگاه بازماندگانیست که کشتهگان خود را در گورهای جمعی و خانوادگی کنار هم جای میدهند. به راستی اینجا بم است؟! شهری که بزرگترین سازه گلی جهان را با ۲۵۰۰ سال قدمت در خود جای داده تا در کسری از ثانیه نزدیک تمامی سازههایش را یکجا از دست دهد؟
چپ کوک... چپ کوک.... چپ کوک...
بم یک هنرمند شهره دارد! آوازخوانی که صدایش را محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، پرویز مشکاتیان و ... بارها ستودهاند....
عبد الحسین مختاباد میگوید: "بسطامی تنها خواننده چپ کوک زمان خود بود و جنس و طعم ویژه صدایش در چهار دهه گذشته بیمانند بود."
محمدرضا شجریان میگوید: "ایرج بسطامی 6 سال شاگرد من بود. تا میانه دوره عالی هم با من کار کرد. آینده خوبی برایش پیشبینی میکردم. گلی بود که خیلی زود پرپر شد."
شهرام ناظری بهترینش مینامد: "اگر بنا باشد از بهترینهای خوانندگان پس از انقلاب مثالی بیاورم ایرج بسطامی را نام میبرم. او از ذوق ذاتی خاصی بر خوردار بود و نقطه امیدی در عرصه آواز بعد از انقلاب محسوب میشد."
و پرویز مشکاتیان حنجره دوستش را چنین میستاید: "ایرج خیلی پتانسیل داشت. وقتی میگویم خیلی واقعا اعتقاد دارم چون من در هیچ زمینهای اغراق نمیکنم. ایرج یک حنجره استثنایی بود."
و محمدرضا شجریان که هنوز احساس میکند حق مطلب را ادا نکرده؛ خطاب به او میگوید: "بسطامی! خداوند گوهری به تو داده و من میخواهم این گوهر را شکل بدهم."
دیوبچهای که هر روز بزرگ و بزرگتر میشود
زلزله بم ۱۳ ساله شد و حالآنکه هنوز آثار سهمناکش بر تن شهر و روح مردمان شهر هویداست. در میان دهها هزار نفری که ردی از آنها برجای نماند، نام یک خوانندهی مشهور هم دهان به دهان میچرخد: ایرج بسطامی.
بسطامی آن سالها زندگی در خانه پدری را به زندگی در تهران ترجیح داده بود و اگر گهگاه به پایتخت سفر میکرد یا به هوای کنسرت بود یا دیدن استادان و دوستانی چون محمدرضا شجریان؛ پرویز مشکاتیان و شهرام ناظری.
بسطامی حدود 60 سال پیش در شهرستان بم از خانوادهای هنرمند متولد شد. همه اعضای خانواده، از جد پدری گرفته تا پدربزرگ و پدر در آواز و نواختن ساز تجربه داشتند. تولد و رشد ایرج در این خانواده به همراه استعداد ذاتیاش موجب شد او از پنج سالگی به خواندن آواز علاقه نشان دهد. این علاقه و پیگیری، پدر بزرگ را به فکر واداشت تا آنجا که بارها به دیگران تأکید میکند: «او در آینده خواننده بزرگی خواهد شد». از این رو، پدر کمر همت بست تا کودک مستعد را در مسیر صحیح آموزش قرار دهد و اینگونه شد که ایرج نخستین معلم آواز خویش را در خانه و در هیئت پدر یافت. ایرج در این سالها ردیفهای آوازی در مکتب تهران و سبک استاد عبدالله خان دوامی را نزد عمویش یدالله بسطامی فراگرفت.
ایرج در نوجوانی مجذوب عمویش یداله بسطامی بود که مردی مهربان و از نوازندگان چیرهدست بم و معلم موسیقی بود. در همین ایام گروهی با همکاری برادران بسطامی (ایرج، عباس و محمدعلی) و محمدجواد خداوردی (شوهر خواهر ایرج) و نادعلی بنیاسدی و با سرپرستی یداله بسطامی تشکیل شد که در رادیو و تلویزیون آن زمان و اردوهای رامسر اجرای برنامه داشتند. پس از آن ایرج با کمک زندهیاد حسین سالاری (از نوازندگان نامدار کرمانی) به کلاس آواز استاد محمدرضا شجریان راه پیدا کرده و به فراگیری آواز و ردیفهای آوازی پرداخت. در آن زمان او علیرغم مشکلات راه و مسافت زیاد، هفتهای یکبار به عشق فراگیری آواز از بم به تهران میآمد.
ایرج بسطامی پس از چندی اتاقی در محله پامنار تهران اجاره کرد. به دلیل وقایع انقلاب تمرینهای آواز برای او بسیار دشوار بود. اما وی تا آن جا که میتوانست به این تمرینها ادامه داد. بسطامی مدتها بعد در منزل استاد شجریان با پرویز مشکاتیان (آهنگساز و نوازندهٔ نامی سنتور) زندگی و همزیستی داشت و این دوستی منجر به همکاریهای بسطامی و گروه عارف شد.
دردانه آواز ایران با یک حنجره استثنایی
پرویز مشکاتیان درباره آشناییاش با ایرج بسطامی گفته است: اولین بار ایرج بسطامی را در خانه محمدرضا شجریان دیدم. در آن زمان ما چاووش را داشتیم. به خاطر شرایط اجتماعی آن زمان به خوانندههای بیش تری با صداهای متفاوت نیاز داشتیم. من پشت در کلاس آواز استاد شجریان نشسته بودم تا هنرجوها مرا نبینند. از آنجا بود که از صدای بسطامی خیلی خوشم آمد. ایشان صدای خوبی داشتند و مثل همه آدمهای کویرنشین آدم خیلی مهربان و خوبی بود، بعد از کلاس مدتی با او صحبت کردم تا با نقطه نظراتش راجع به هنر و آواز و انگیزه خواندش آشنا شوم؛ ولی آنقدر ساده یافتمش که مصمم شدم تا با او یک سالی در مورد قضایای پیرامونی سوای موسیقی به گپ و گفتگو بنشینم..... ایرج خیلی پتانسیل داشت. وقتی میگویم خیلی واقعا اعتقاد دارم چون من در هیچ زمینهای اغراق نمیکنم. ایرج یک حنجره استثنایی بود. استاد شجریان را باید بگذاریم کنار. یعنی در حیطه و حوزه خوانندگی، به مصداق آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری، اگر دانهدرشتهای موسیقی ایرانی را، اگر راس هرم طاهرزاده بگیریم، یا در زمانه ما استاد بنان بگیریم و قبلش ظلی و بزرگان خوانندگی و آواز ایران، واقعا شجریان سرآمد است. آن لطافت و قدرت و ذوق و پسند و کارآمدی و بارآوری کلام، همه را یکجا دارد. برای همین در تسخیر شنونده بسیار موفق است. تنها افتخارم در زندگی این است که ترانه وطن من با صدای ایرج، از طرف سازمان یونسکو سرود ملی اعلام شد."
ایرج بسطامی پس از ۷ سال، کلاسهای استاد شجریان را رها کرد و به فراگیری مبانی موسیقی نزد پرویز مشکاتیان پرداخت و کمکم نخستین آلبومهای خود را با مشکاتیان منتشر کرد. آلبومهای افشاری مرکب، مژده بهار، افق مهر و وطن من در همین دوره به بازار عرضه شدند. افشاری مرکب نخستین اثر ایرج بسطامی بود که در سال ۱۳۶۸ منتشر شد.
..... سوار بر افشاری مرکب تا قلب اروپا میتازد
این پرویز مشکاتیان افشاری مرکب را ساخت و بسطامی در اوج آمادگی آن را اجرا کرد. قرار بود که این برنامه پنج شب در تالار رودکی اجرا شود اما به دلیل استقبال گسترده مردم، اجرا دو شب دیگر تمدید شد. بعد از آن نوار افشاری مرکب به بازار آمد. صدای بسطامی با استقبال مردم روبه رو شده بود. گروه عارف به سرپرستی پرویز مشکاتیان و آواز بسطامی برای اجرای کنسرت به اروپا رفت. در آن زمان بسطامی حدود ۳۳ سال داشت. او در ۴۰ سالگی به اوج فعالیت خود رسید و در طول ۱۴ سال فعالیت ۱۱ آلبوم موسیقی ماندگار، به یادگار گذاشت. آوازهای ایرج بیش تر بر پایه سنتور بود و در گامهای بلند هیچکس به مهارت وی نرسید، همچنین آوازهای دشتی و محای او نیز در کرمان و کل ایران دارای شهرت بسیاری است.
به دلیل مشکلات معیشتی ایرج بسطامی از سالهای پایانی دهه ۷۰ دیگر کار جدی نکرد. با این همه پرویز مشکاتیان یادآور میشود که او یکی از پرتیراژترین آلبومهای موسیقی را به بازار عرضه کرد، آلبومی که وطن من نام دارد و روی شعری از ملک الشعرا بهار ساخته شده است که چنین آغاز میشود: ای خطه ایران مهین ای وطن من. این قطعه (تصنیف وطن من) مربوط به آهنگی از پرویز مشکاتیان است که از طرف سازمان یونسکو سرود ملی اعلام شد.
مجرد میماند و در تجرد میمیرد
بسطامی هرگز ازدواج نکرد و با وجود اینکه در فقر شدید به سر میبرد، سرپرستی خانوادهٔ برادر مرحومش (نصرت الله بسطامی) را برعهده گرفت. بسیار فروتن بود و شاید این تواضع یکی از علتهای کمتر شناخته شدنش تا قبل از خاموشی بود. حتی اجازه نمیداد عکسش روی نوارهایش درج شود و یا مقالهای در موردش نوشته شود. هنرمندی که ترجیح داد به دور از جنجال و هیاهوی هنری به تدریس آواز برای جوانان محروم و مستعد بم قانع باشد. و از آنجا که بیشتر آثار ایرج بسطامی همچون بیکاروان کولی، خزان و آرزو و بداههخوانی و بداههنوازی پس از مرگش انتشار یافتند؛ او نیز بیشتر شهرتش را پس از مرگ به دست آورد.
ایرج محجوب از زبان دیگران
غلامرضا رضایی، خواننده و شاگرد محمدرضا شجریان میگوید: ایرج بسطامى در گذرِعمر کوتاه خویش خوش درخشید. از کار، کنار جناب پرویز مشکاتیان تا نغمههای ماندگاری چون گلپونهها (ساخته جناب حسین پرنیا) که برزبان و دهان همه گان جاریست. دل صاف و روح بیقرار بسطامى درآوازخوانى او مشهود بود و این باعث دوست داشته شدنش توسط مردم است. سلوک هنری او در امر آموزش با فراز و نشیب روبرو بود و این خود عاملى بود تا با حالِ خود، بسیار بیابد و بخواند. احوالات بى قرارش ثبات از جان و دلش ربوده بود و با عشق آتشینى که به آواز داشت رها میرفت و میرسید! حالش در غالب مراودات عام به ظاهر نمیگنجید و در نهایت تقدیر کائنات، سفرش به تعجیل انداخت و بار سفر بست. صدای بسطامى خاص بود و هرگاه درباره صدای او با استادم محمدرضا شجریان به گفتگو بودیم و همیشه در کنار دانش و تدبیر معلمى به تاییدِ خاص بودن صدایش صحبت بود.
این خواننده جنس صدای زندهیاد بسطامی را چنین ترسیم میکند: خواننده ایرانى بر مبنای جنس صدایش و محدوده صوتى خود باید آواز بخواند. هستند دوستانى که جای صدای خود نمیدانند و نمیخوانند و به زور میخواهند نتهای بالا را اجرا کنند. بسطامى جای صدای خود را خوب میدانست و متوجه شده بود که صدایش به ذات چپ کوک یا بالاست و راحت میخواند. این صدایش، کار خیلى از آهنگسازان را برای نوشتن در نتهای بالا با توجه به محدودیت خوانندگى خانمها راحت کرده بود.
هوشنگ جاوید، پژوهشگر صدای ایرج بسطامی را آنقدر خاص میداند که دربارهاش بگوید: یقینا ما به این زودی چهره مثل بسطامی را نخواهیم داشت و کاش این گوهر در زمان خودش بیشتر درک میشد و حال چه فایده دارد که ما در رثای او سخنها بسراییم و از خوبیهای او بگوییم. ایرج بسطامی بسیار متواضع و مردمدار و درویش مسلک و خاکی بود و از یک اهلیت خاص برخوردار بود و کمتر کسی در این عصر مثل بسطامی است که این ویژگی را داشته باشد.
این پژوهشگر از محصور بودن هنر بسطامی در زمام هنرمند چنین یاد میکند: در گذشته رابطه استاد و شاگردی یا مرید و مرادی بسیار مرسوم بوده و براساس همین روش اشتباه برخی از اساتید به شاگردان خود میدان نمیدانند و این باعث میشد که عمر هنری شاگردان تمام شود. متاسفانه برای زندهیاد بسطامی هم چنین اتفاقی رقم خورد و شاید اگر زلزله بم نبود اسم بسطامی هم الان نبود.
ایرج خواجهامیری، خواننده پاپ هم از صدای بسطامی اینگونه تعریف میکند: صدایش خاص و تکرار نشدنی است. گامهایی که میخواند را کمتر کسی میتوانست بخواد ولی خشم طبیعت آن را از ما گرفت.
به راستی ایرج بسطامی در تواضع و ادب سنبل منحصربهفردی بود که اطرافیانش را همواره به ستایش وامیداشت. کسی که امروز تنها با جملاتی مانند این از او یاد میشود که؛ قدرش دانسته نشد و بسیاری از آثارش پس از مرگش منتشر شد. بیآنکه خود باشد تا شهرتش را تماشاگر باشد.