کد خبر : 71593 تاریخ : ۱۳۹۶ سه شنبه ۲۷ تير - 11:23
شغلی باید در رسانۀ ملی دیده می‌شد پرستاران در تلویزیون چه می کنند؟ از میان تعداد زیاد سریال‌های تولید شده در سه دهه اخیر به چند نمونه برمی‌خوریم که هر یک کیفیت متفاوتی داشته و در مواجهه با مخاطب سعی در جذب حداکثری آنها داشته‌اند. حال با توجه به پخش سری دوم سریال پرستاران در کنداکتور پخش شبکه یک سیما، نگاهی به چند نمونه ایرانی و غیرایرانی شاخص در این ‌باره می‌اندازیم.

 

 

محمد جلیلوند - روزنامه‌‌نگار

 

 

 

 

آفتاب صبح: انتخاب یک فضای خاص برای روایت قصه‌های یک مجموعه تلویزیونی، ایده‌ای قدیمی و امتحان پس داده است که نمونه‌های زیادی هم در تلویزیون ایران دارد. محیط بیمارستان نیز با توجه به حضور شخصیت‌های فراوان که هر کدام داستانک‌هایی با خود دارند، محل مناسبی برای ساخت یک مجموعه تلویزیونی به حساب می‌آید.

از میان تعداد زیاد سریال‌های تولید شده در سه دهه اخیر به چند نمونه برمی‌خوریم که هر یک کیفیت متفاوتی داشته و در مواجهه با مخاطب سعی در جذب حداکثری آنها داشته‌اند. حال با توجه به پخش سری دوم سریال پرستاران در کنداکتور پخش شبکه یک سیما، نگاهی به چند نمونه ایرانی و غیرایرانی شاخص در این ‌باره می‌اندازیم.

 

بخش 4 جراحی و یک پرستار متعهد

در این مجموعه تلویزیونی ساخته مسعود فروتن که سال 1367 ساخته شده، تمامی داستان‌ها حول محور بخش جراحی بیمارستانی نسبتا شلوغ می‌گردد که در آن بیمارانی از طبقات مختلف جامعه حضور دارند؛ از تیمسار بازنشسته ارتش تا بسیجی جوانی که در جبهه مجروح شده و حتی جوان دیگری که دست به یک خودکشی ناموفق زده است و در کنار اینها پرستاری جوان قرار داده شده که کارش را عاشقانه دوست داشته و در کمک و یاری رساندن به بیماران کوتاهی نمی‌کند. مشکل عمده این مجموعه تلویزیونی که جمعی از بهترین بازیگران دهه 60 سینما و تلویزیون ایران در آن حضور دارند، حضور دوربین در محیطی بسته است که کار را از ریتم انداخته و به مرور فضای بصری خسته‌کننده‌ای را بر آن حاکم کرده است. با این حال بخش 4 جراحی به ضرب حضور بازیگرانی همچون فریماه فرجامی، شهلا ریاحی، حمیده خیرآبادی و... جذابیت‌های نسبی‌اش را برای مخاطب آن سال‌های تلویزیون حفظ کرده و به یکی از کارهای پربیننده تلویزیون تبدیل شده است.

 

گمشده؛ یک درام جذاب براساس پرونده‌های واقعی

یکی از سازمان‌های بین‌المللی که در ایران هم فعالیت‌های گسترده‌ای دارد، هلال‌احمر است که سریال «گمشده» با مشارکت مستقیم آنها شکل گرفته، اما به ندرت شباهت‌هایی به یک سریال سفارشی دارد. گمشده کاری قهرمان‌محور است که مریم را به عنوان محور داستان قرار داده و در هر بخش حضوری فعال و کنش‌مند دارد. درواقع وی با توجه به شغلش در هلال‌احمر به عنوان مددکار اجتماعی، استارت هر قصه را زده و در ادامه شخصیت‌های مهمان کار را پیش برده و به پایان می‌رسانند. راما‌قویدل، کارگردان سریال با بهره‌گیری از فرمول امتحان پس داده و کلاسیک این دسته از آثار که نمونه‌اش را در «پرستاران» شاهدیم، داستان‌هایش را بخوبی و با کمترین لکنت روایت کرده که در این میان شخصیت‌پردازی نقش مهمی دارد. شخصیت مریم به عنوان قهرمان داستان پرداخت نسبتا مناسبی داشته و دلسوزی‌های خارج از حیطه اداری‌اش نیز برای تماشاگر تا حدود زیادی قابل باور است. تنها مشکل این شخصیت، سردی بیش از حدی است که به وی تزریق شده و جلوی ارتباط کامل مخاطب را با او گرفته است. برای مثال کافی است به زندگی خصوصی او و نوع ارتباطش با علی (همسر) و دو پسر شیطانش توجه کنید. با این حال قصه‌های فرعی خوبی برای گمشده نوشته شده که گاه برخی از آنها مخاطب را کاملا با خود درگیر می‌کند. برای مثال می‌توان به اپیزودی با بازی عالی امیر آقایی در نقش هاشم اشاره کرد که یک سر و گردن از سایر اپیزودهای گمشده بالاتر می‌ایستد.

 

زمین انسان‌ها و قصه پزشکان یک بیمارستان

 

در این مجموعه نیز مطابق فرمولی از پیش تعیین شده که به قواعد ژانرهای سینمایی پهلو می‌زند، شاهد زندگی گروهی از پزشک‌های زن و مردی هستیم که برای گذراندن دوره تخصص خود وارد یک بیمارستان شده‌اند. هریک از این شخصیت‌ها سرگذشتی داشته و مسائلی با خود دارند که داستانک‌های متعدد و بعضا جذابی را به قصه اصلی افزوده است. حمید سلیمی در مقام نویسنده فیلمنامه با الگوبرداری از نمونه‌های شاخص این سبک، بخوبی داستان خود را شکل داده و با هوشمندی تمام محیط بیمارستان را تنها به بخش‌های قلب و مغز و اعصاب محدود کرده است. این کار موجب شده تلخی قصه‌ها بیشتر نمایان شده و تا عمق روح بیننده نفوذ کند، اما در کنار این نقطه قوت بزرگ، فیلمنامه با ضعف در شخصیت‌پردازی در بسیاری موارد روبه‌رو است که در روایت داستان سکته‌هایی را به وجود آورده است. برای نمونه می‌توان به شخصیت دکتر کریمی دختر جوانی اشاره کرد که دور از خانواده مشغول تحصیل بوده و بخش عمده‌ای از حجم هر قسمت به وی و ارتباط‌اش با دکتر شریف برمی‌گردد. شخصیت فوق برای ایفای نقشی محوری تا حدودی الکن بوده و تماشاگر قادر به ارتباط‌گیری با او نیست. همین امر سبب شده که علاقه میان او و فرهاد شریف که در ادامه به ازدواج هم ختم می‌شود، خوب از کار درنیاید. دکتر شایگان نیز به عنوان جراح زبردست بیمارستان، پرداخت فوق‌العاده‌ای داشته و بی‌حوصلگی‌هایش با توجه به پس‌زمینه خانوادگی وی کاملا قابل درک است. برخوردهای خشک و سرد او با دانشجویانش نیز باورپذیر از کار درآمده و برای مخاطب تا اندازه زیادی آشنا جلوه می‌کند. ابوالحسن داوودی در «زمین انسان‌ها» تلاش زیادی در باورپذیری فضای بیمارستان و شخصیت‌های محوری آن به خرج داده اما شخصیت‌ها اغلب فاقد همذات‌پنداری لازم بوده و مخاطب برای همراه شدن با آنها مشکلاتی دارد که انتخاب نادرست برخی بازیگران برای نقش‌های اشاره شده نیز در این امر بی‌تاثیر نبوده است.

 

پرستاران؛ از استرالیا تا قلب تهران

 

سال‌ها پیش مجموعه تلویزیونی «پرستاران» محصول کشور استرالیا دوبله شده و روی آنتن رفت که با استقبالی میلیونی مواجه شد. موردی که تنها سریال‌های پلیسی اروپایی نظیر درک، کاستر، ناوارو یا ارتش سری را شامل می‌شد. پرستاران در هر قسمت خود از دو تا سه داستان فرعی سود می‌جست که نویسنده فیلمنامه با مهارت تمام آنها را به موازات هم پیش برده و در پایان هر اپیزود آن را جمع‌بندی می‌کرد. در کنار این داستانک‌های جذاب، با شخصیت‌های اصلی بسیار جذابی همچون دکتر میچ استیونس، دکتر فرانک کمپین و پرستار وان روبه‌روییم که هر یک داستانی برای خود داشته و مخاطب نسبت به آنها حس خوبی دارد. تا جایی که از مرگ میچ شوکه شده و برایش بسیار دل می‌سوزاند. زمستان سال گذشته، سری نخست سریال پرستاران محصول شبکه یک سیما روی آنتن رفت که شخصیت‌های اصلی آن پرستارهای یک بیمارستان هستند و در هر قسمت با ماجرایی مواجه می‌شوند. عمده تفاوت این مجموعه تلویزیونی با پرستاران استرالیایی به این مورد بازمی‌گردد که در اولی با شخصیت‌های اصلی خارج از محیط بیمارستان هم همراه می‌شویم، اما در دومی عمده درام در محیط بیمارستان و بخش 17 اورژانس شکل می‌گیرد. برای مثال می‌توان به پاک‌نهاد به عنوان سوپروایزر بیمارستان اشاره کرد که بخش مهمی از داستان حول محور وی و خانواده‌اش (بخصوص پسر عاشق‌پیشه‌اش) می‌گردد. به همین خاطر هم تمرکز فیلمنامه از روی بیمارستان برداشته شده و بخش‌های زیادی از کار خارج از آن می‌گذرد. با همه اینها سری نخست در جذب مخاطب تا حدود زیادی موفق عمل کرده و حال باید دید کارگردان‌های این مجموعه تلویزیونی برای ادامه آنچه تدبیری اندیشیده‌اند.

 

از روزگار قریب و رقص پرواز تا شب هزار و یکم

 

کیانوش عیاری در «روزگار قریب»، بخش نسبتا مهمی از کار را به فضای بیمارستان در روزهای آخر عمر دکتر محمد قریب اختصاص داده و رابطه دلسوزانه پرستاران و بیماران را به تصویر کشیده بی‌آن‌که در این راه به روش‌های اغراق‌آمیز متوسل شود.

 

در «رقص پرواز» ساخته احمد مرادپور، دختر جوان دانشجوی پزشکی در بحبوحه جنگ تحمیلی برای پیدا کردن نامزد پزشک خود به جنوب آمده و در این مسیر به کمک سایر همکاران خود در بیمارستان می‌شتابد.

 

مرادپور در ترسیم فضای بیمارستان در روزهای سخت و دشوار جنگ و رابطه آدم‌ها در این محیط بسیار موفق عمل کرده که بخش مهمی از آن را مدیون شخصیت‌پردازی فوق‌العاده فیلمنامه نویس رقص پرواز است.

علی بهادر هم در سریال «شب هزار و یکم» به قلم هادی کریمی، دکتری روان‌شناس (دکتر سعید موهبتی) را محور داستان خود قرار داده که در کنار همسر و تنها دخترش زندگی آرامی را سپری می‌کند، اما با ورود دختری جنوبی به زندگی آنها، آرامششان را از دست می‌دهند. در این مجموعه تلویزیونی به نقش پزشکان در دوران هشت ساله دفاع مقدس اشاره شده و یادشان گرامی داشته شده است.