در خرداد 96 ، داعشی ها دو عملیات های ترویستی در تهران انجام دادند؛ اندک زمانی بعد امام جمعه اهل سنت پاوه - ماموستا قادری - از وقوع این اقدامات تروریستی و انتحاری و این که برخی از عاملان این حوادث از ساکنان این شهرستان هستند اظهار تاثر و تاسف کرد. ماموستا، لقب علما و روحانیون اهل سنت است.
به گزارش آفتاب صبح، به منظور آسیب شناسی اقدامات تروریستی، به ویژه جدب نیرو توسط داعشی ها از داخل کشور، عصر ایران با دکتر جلال جلالی زاده گفت و گو کرد. دکتر جلالی زاده نماینده مردم سنندج در مجلس ششم بوده، استاد گروه فقه و حقوق شافعی در دانشگاه تهران و از چهره های شناخته شده اهل سنت و استان کردستان است. او ضمن این که پیوستن چند جوان اهل سنت به داعش را تحلیل و علت یابی می کند اما برای شناخت دقیق این مساله پیشنهاد می کند که گروهی از روانشناسان و جامعه شناسان تشکیل شود و این موضوع را بررسی کنند.
گفت و گوی عصر ایران با دکتر جلالی زاده را در این باره می خوانید.
***
*حمله هایی تروریستی به مجلس و حرم رهبر فقید انقلاب توسط چند نفر با هویت ایرانی انجام شده است. مدتی قبل مصاحبه ای با شما داشتم و با توجه به این که نیروهای داعش آدم هایی هستند که نگرش سَلَفی دارند و از شاخه های اهل سنت ولی افراط گرا هستند از شما سوال کردم که آیا احتمال این که داعش بتواند از اهل سنت ایران نیرو بگیرد وجود دارد یا نه؟شما به طور مطلق نفی کردید و گفتید رابطه ای بین اهل تسنن و داعش وجود ندارد و اصلا اعضای داعش معلوم نیست از کجا آمده اند. در آن مصاحبه شما به چه علت با این مقدار قاطعیت در مورد داعش و نیروهای آن صحبت کردید؟
-در آن زمان که گفتم داعش نمی تواند در ایران یارگیری کند به این دلیل بود که یقین داشتم آن طور که انتظار می رود داعش یا گروه های دیگر نمی توانند در ایران یارگیری کنند و به اهداف خودشان برسند. الان هم معتقدم باز هم این نوع اقدامات نمی تواند نتیجه تاثیر داعش یا نفوذ داعش در میان اهل سنت باشد.
ما نمی توانیم ادعا کنیم که همه ملت ها و پیروان همه مذاهب و ادیان، به طور صد در صد دارای یک فکر خاص و دارای یک ایده خاص هستند. قطعا احترام به نظرها در میان همه افراد جامعه وجود دارد از جمله در ایران خودمان.
در پیروزی انقلاب، گروه های مختلفی نقش داشتند و بعضا شاهد اختلافات شدید بوده ایم. به هر صورت ما نمی توانیم اگر 3 نفر یا 4 نفر دست به عملی زدند، این عمل را به همه افراد جامعه نسبت بدهیم. یا اگر به قول قدیمی ها، در یک روستا یک نفر بی دانشی کند، ما نمی توانیم همه افراد آن روستا را متهم کنیم. من بارها گفته ام که داعش، علت نیست. داعش، معلول است.
اگر شما مناطق کردنشین را بررسی کنید می بینید که در آنجا بیکاری جوانان وجود دارد و همچنین تبعیض ها و مشکلات دیگری وجود دارد. این مناطق، مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دارند. وقتی این نوع مشکلات وجود دارد یک زمینه مناسب برای رشد نیروهای افراط گرا هم هست.
ما جوانانی داریم که لیسانس یا فوق لیسانس دارند ولی هیچ شغل و درآمدی ندارند و شبانه روز هم مورد اتهام، توهین و اهانت قرار می گیرند. کسی هم نیست که به این افراد کمک کند . در چنین وضعیتی، ما نباید از چنین جوانی انتظار داشته باشیم که یک جوان رام و مطیع باشد. آمار خودکشی های کردستان را ببینید. اخیرا چندین نفر از افراد متاهل به خاطر مشکلات مالی و مشکلات خانوادگی، دست به خودکشی زدند.
ما این همه ترورها و شهادت های مسؤولان حزب جمهوری اسلامی و ریاست جمهوری یعنی آقای رجایی را در اوایل انقلاب داشته ایم. در خیلی از شهرهای شیعه نشین، ترورهای زیادی انجام شده است. ما نمی توانیم این ترورها را به شیعیان و فارس ها و ترک ها نسبت بدهیم. همین طور نمی توانیم اقدامات تروریستی اخیر را به کردها و اهل سنت نسبت بدهیم.
*قطعاً تعمیم دادن در کار نیست. می خواهیم آسیب شناسی شود که چرا این چند نفر که در برابر جمعیت کل جمعیت اهل تسنن کشورمان، عددی محسوب نمی شود، ضد هموطنان خودشان اقدام کرده اند.
-داعش و القاعده و گروه های دیگر، کشتن دیگران را حلال می دانند. برداشت های درست یا نادرست از دین، موجب می شود که متاسفانه، ما شاهد آثار منفی هم باشیم.
خواندن متون دینی و قرائت خاص داشتن از آنها یا برداشت خاص از متون دینی، می تواند بالاخره تعیین کننده جهت و مسیر برای شخص باشد. یک نفر ممکن است از نظر رحمانیّت و مهربانی، متون دینی را مطالعه کند و دین اسلام را مایه سِلم و صلح و آشتی و مهربانی بداند. ممکن است یک نفر دیگر، از نگاه خشونت آمیز ، متون دینی را مطالعه کند و به غلط احساس کند با کشتن و با نابود کردن و از بین بردن افراد دیگر می تواند به اهداف خودش برسد.
*همین افرادی که نگاه خشونت آمیز و به قول انحرافی خودشان جهادی دارند سلفی هستند. نیروهای داعش هم سَلَفی هستند.
- سلفی ها چند گروه هستند. سلفی های عقیدتی وجود دارد. سلفی های جهادی هم هستند. سلفی های میانه رو هم هستند. از سلفی ها می توان به شیخ محمد عبده، شیخ محمد رشید رضا، کواکبی، مودودوی، اقبال لاهوری و سیدقطب اشاره کرد تا می رسیم به ابوبکر بغدادی، اسامه بن لادن و این کسانی که امروز هم در کشورهای اسلامی، متاسفانه با اقدامات خشونت آمیزشان موجب وهن اسلام شده اند.
همه این سلفی ها را می توانیم با یک نگاه ارزیابی کنیم؛ اما می توانیم با نگاه متفاوت به این سلفی ها نیز نگاه کنیم. مثل این است که طیف اصلاح طلبان داریم و طیف اصول گرایان. در هر صورت در هر جبهه و جناحی، از افراد میانه رو داریم تا افراد تندرو.
بنابراین گروهی که متاسفانه امروزه به نام داعش موجب وهن اسلام شده اند، برگرفته از یک قرائت تندروانه از دین هستند و فکر می کنند هیچ راهی برای اجرای مسائل و احکام دینی به غیر از به کار بردن اعمال خشونت آمیز نیست. می خواهم بگویم بسیاری از این جوانانی که به داعش وابسته می شوند یا فریب آنها را می خورند، قطعا کسانی هستند که انگیزه های دینی دارند. اما متاسفانه جایی برای نمایش و نشان دادن این انگیزه های دینی نیست و محیطی وجود ندارد که اینها بتوانند این آموزه های دینی و ایده ها و اعتقادات دینی خودشان را بروز بدهند.
اگر این افراد در فاز خشونت بیفتند متاسفانه به نوعی دچار یک نوع تقلید کورکورانه می شوند که نمی توانند واقعیت دنیای امروز را ببینند.
به نظر من، فضایی که این افراد در آن پرورش پیدا می کنند، موضع گیری افراد و تربیت آنها، خیلی مهم است. در هر محیطی چه محیط سنی باشد و چه محیط شیعی باشد، اگر یک اقلیت احساس کند که به نوعی به اعتقاداتش توهین می شود یا حقوقش ضایع می شود در رفتار آن افراد تاثیر می گذارد.
البته من نمی خواهم اقدام ترورریستی داعش را توجیه کنم. من این افراد را آدم هایی دیوانه و احمق می دانم. اما نحوه جذب این جوانان، قابل بررسی است. در یک محیط که جوان احساس تبعیض می کند و احساس بی عدالتی می کند، ممکن است به صورت خاصی واکنش نشان بدهد. مساله کولبرها را نگاه کنید یا همین افرادی که دست به اقدامات تروریستی در تهران زده اند، قطعا خانواده های آنها در مدت هشت سال جنگ تحمیلی علیه ایران، در این مناطق مانده اند و از کشورمان دفاع کرده اند و خیلی از وابستگان و نزدیکان همین افرادی که اقدام تروریستی انجام دادند حتی شهید و جانباز شده اند.
این که امروز چه شده است که این افراد، جزو گروه های تندرو و خشونت طلب شده اند، به نظر من، این افراد باید یک مقدار روانکاوی شوند و بیش تر مورد تعلیم و تربیت قرار بگیرند. ما نمی توانیم به صورت احساسی یا با نگاه امنیتی و خصوصا با حذف فیزیکی مثلا حذف 4 نفر یا 5 نفر یا 10 نفر، صورت مساله را پاک کنیم.
* امام جمعه اهل سنت شهر پاوه یعنی آقای ماموستا قادری گفته اند از دو جهت به خاطر این حادثه تروریستی ناراحت هستم اولا چند نفر از هموطنان کشته شده اند و دوم این که برخی از تروریست های حملات تهران، اهل شهرستان پاوه هستند و این مصیبت بزرگی برای این منطقه است. وقتی این نوع نگاه یعنی نوع نگاه امام جمعه اهل سنت پاوه باشد آیا چنین نگاهی به آسیب شناسی این واقعه ناگوار، بیش تر کمک نمی کند؟
- نگاه هر کس با دیگری فرق می کند. به هر حال از شهرهای کردنشین و از پاوه و جوانرود و سنندج و مهاباد و سقز، افرادی به داعش پیوسته اند. در تهران نیز افرادی به داعش پیوسته اند. کسی منکر این موضوع نیست. اما ما باید ببینیم علت پیوستن این افراد به داعش چه بوده است؟
ما باید به این نوع سوال ها پاسخ بدهیم. حتی یکی از علل پیوستن این جوان ها به داعش، شاید رفتار برخی از ائمه جمعه ما باشد. یعنی ائمه جمعه و روحانیون مناطق کردنشین ما. وقتی که یک امام جمعه یا امام مسجد، نمی تواند اسلام را برای جوانان توضیح بدهد، نمی تواند وحدت اسلام را نشان بدهد و نمی تواند درد دل جوانان ما و ملت ما را به مسئولان برساند، احتمال وقوع چنین وقایع ناگواری وجود خواهد داشت.
برخی افراد هستند که خودشان را فقط طرفدار جمهوری اسلامی می دانند و بقیه را ضد انقلاب می دانند؛ چنین نگرشی، تاثیر منفی در رفتار جوانان می گذارد. خانواده ها نمی توانند فرزندان و جوان خودشان را به طور کامل کنترل کنند.
با این فضای مجازی و شکستن مرزها و ارتباطاتی که هست، هر لحظه جوان در خطر است. به نظر من باید یک کمیته برای بررسی و آسیب شناسی این مساله تشکیل شود و ببینند آیا مسؤولان مقصر هستند یا ائمه جمعه و روحانیون مقصرند یا آیا اصلا نهاد آموزش و پرورش ما مقصر است؟ یا نهادهای اقتصادی ما مقصر هستند؟
تا یک کمیته تشکیل نشود برای آسیب شناسی و جستجوی علت های تحریک جوانان برای رفتن و پسوستن به داعش، فکر کنم هر چه در مورد این حوادث صحبت کنیم، به نتیجه نمی رسیم.
* در فیلم دومی که داعش از این چند فرد مسلح منتشر کرد فردی که صحبت می کند افراد جامعه ایران را تقسیم بندی کرده به مسلمانان و رافضی ها. سید قطب که یکی از سلفی ها بوده و چند دهه قبل در مصر زندگی کرده است دنیا را به دو دسته دنیای جاهلیت و دنیای اسلام تقسیم کرده بود. این چند نفر عامل حملات تروریستی تهران متاثر از این نوع تقسیم بندی سید قطب هستند یا این نوع نگرش برمی گردد به نوع رفتار «ابن تیمیه» از علمای سَلفی؟
- این یک جریان ریشه دار است. در فقه ما موضوع دارالسلام و دارالکفر مطرح شده است. ریشه این مسائل به مباحث فقهی برمی گردد که به هر صورت دنیا یا دارالاسلام است یا دارالکفر. بعدا وقتی مذاهب اسلامی ایجاد شده و به وجود آمدند ما با مساله تکفیر مواجه هستیم که برخی فقهای مذاهب مختلف، همدیگر را متهم کرده و تکفیر کردند.
این بحث تکفیر به تدریج ادامه پیدا کرده تا به زمان ما رسیده است. خیلی از مصلحان ما، دنیا را مثلا به دنیای جاهلی و اسلام تقسیم کردند. این مسائل، بیشتر جنبه تئوری داشته است ولی در زمان ما متاسفانه، جنبه عملی پیدا کرده و حالت بروز و ظهور پیدا کرده است. ما با آثار تخریبی این موضوع در جهان اسلام مواجه هستیم. در مساله سوریه، در عراق، در یمن و حتی در افغانستان، شاهد درگیری های مسلمانان هستیم و شاهد پایمال شدن خون مردم هستیم.
این در حالی است که همه فقهای اسلامی و حتی از حضرت علی(ع) گرفته تا فقهای اخیر، معتقدند که اگر کسی شهادتین را بر زبان بیاورد مسلمان است و جان و مال او در امان است. وقتی هر فرقه و گروهی که با نگاه تعصب آمیز و با تنگ نظری و با قرائت ضیق از دین، متون دینی را مطالعه کند و نگاه موردی به مسائل دینی کند، قطعا با مشکل مواجه می شود و جامعه را هم دچار مشکل می کند.
ما آیات مربوط به جهاد داریم و هر کس که بیاید و بدون توجه به آیات پس و پیش یا آیات مربوط به این موضوع، یک آیه را منشاء حکم یا منبع عمل بداند و مورد عمل قرار بدهد، همه ما دچار مشکل می شویم.
در جهان اسلام، این برداشت های متفاوت وجود دارد. علمای اهل تشیع و علمای اهل تسنن باید کنفرانس هایی را تشکیل بدهند و در مورد جریان های تکفیری به تجزیه و تحلیل عمیق بپردازند. با تشکیل کنفرانس ها و صدور بیانیه ها اعلام کنند که هیچ فرقه اسلامی در دنیا نمی تواند کافر باشد و همه مسلمان هستند.
*کلمه رافضی درباره کسی ابداع شده که خلافت سه خلیفه اول بعد از پیامبر اسلام را قبول ندارد. اما بعدها حتی کار به جایی کشیده شده که به پیشوای مذهب شافعی یعنی به شافعی هم تهمت زده و گفته بودند که تو رافضی هستی. ایشان هم در شعری گفته که اگر علاقه به اهل بیت رفض است پس من رافضی هستم. یعنی با افتخار گفته که اشکال ندارد و بگویید رافضی. در ویدئوی دوم یکی از افراد حمله کننده به تهران در توصیف شیعیان چند بار کلمه رفض و رافضه را به کار برده. در همین خانه بوده که با همدیگر بیعت کرده اند. چرا تا این حد تاکید بر کلمه رافضی کرده اند؟
-اولین بار بحث رافضی درباره کسانی مطرح شد که پیش زید بن علی رفتند و از ایشان خواستند که ابوبکر و عمر (رضی الله عنهما) را لعن کنید تا ما با شما بیعت کنیم. زید بن علی گفتند که اینها یاران جدّ من و مورد احترام جدّ من بوده اند و من هرگز از آنها اعلام برائت نمی کنم. آن افراد جلسه را ترک کردند. بعد کلمه رافضی درباره همان افراد به کار برده شد. کلمه رفض یعنی ترک کردن.
بعدها کلمه رافضی به شیعیان غالی(غلو کننده) گفته می شد. همچنان که کلمه ناصبی به سنی های غالی گفته می شد. شاه نعمت الله ولی از عرفای ایرانی در شعری گفته است: «رافضی کیست دشمن بوبکر/ ناصبی کیست دشمنان علی» و بعد گفته طرفدار هر 4 خلیفه هستم.
یعنی مسلمانان میانه رو چه شیعه و چه سنی یعنی کسانی که موحد هستند و به سنت پیامبر اعتقاد دارند، نه رافضی هستند و نه ناصبی. از این رو گفته اند که اگر رافضی بودن یعنی محبت آل پیامبر، ما رافضی هستیم.
به هر صورت به نظر من، امروزه بحث ناصبی و رافضی مطرح کردن درست نیست. اما برای توجیه کردن اعمال هر گروهی، از این کلمات استفاده می کنند و داعش می آید شیعه را به نام رافضی قلمداد می کند. شیعیان غالی هم می آیند اهل سنت را به عنوان ناصبی معرفی می کنند. در حالی که مسلمان حقیقی، نه دشمن صحابه پیامبر است و نه دشمن اهل بیت. یعنی به آنچه که قرآن و سنت گفته است عمل می کند.
با این ادبیات غلو آمیز خیلی از جوانانی که در اروپا به اسلام گرویده بودند را به طرف داعش و آدم کشی سوق دادند.
*همزمان با تصاویری که در ارتباط با این اقدام تروریستی در مجلس منتشر می شد عکس هایی هم در شبکه های اجتماعی منتشر می شد که کولبرها را نشان می دادند که بارهای سنگینی را حمل می کنند. می گفتند تبعیض هایی از جمله تبعیض طبقاتی وجود دارد و داعش از میان مردم این مناطق عضو گیری می کند که مجبورند کولبری کنند.
در ویدئوی اول که آن چند نفر تروریست از داخل مجلس برای داعش صحنه هایی را فیلمبرداری کرده و برای داعش فرستاده بودند که منتشر کند و همچنین در ویدئوی دومی که منتشر شد و قبل از عملیات خودشان، فیلمبرداری کرده بود، به هیچ عنوان بحث مشکلات اقتصادی مطرح نشده و به وضعیت فقر در مناطق محل زندگی خودشان اشاره نکرده اند. فقط می گویند اسلام اجرا شود و رافضی ها کشته شوند. در این حد صحبت کرده اند ولی شما می گویید بحث اقتصادی را هم مطرح کردید.
- یک معلول ناشی از عوامل و علل زیادی است. آن معلول ممکن است از آن انگیزه های که موجب تشکیل آن بوده، منحرف شود. کسانی درباره پیوستن جوانان اهل سنت و کُرد به داعش، اظهار نظر می کنند باید صادقانه، حقایق و واقعیت را بگویند تا برای شناختن این معلول و این آسیب و بیماری و مشکل، اقدامات اساسی انجام شود.
بیکاری یکی از عوامل پیوستن به داعش است. یک عامل هم اهانت های برخی رسانه ها است. یک عامل هم تبعیض و بی عدالتی است که در برخی مناطق وجود دارد. یک عامل هم، عدم توجیه مسائل دینی است. حرکت ها و احزاب میانه روی اهل سنت باید بتوانند در مناطق اهل سنت فعالیت کنند و این احزاب با تبیین خودشان، می توانند مانع پیوستن جوانان به داعش شوند.
*در همان فیلم اولی که از آنها منتشر شده و صحبت می کرده اند و مکرر هم می گفتند به اذن خدا ما آمدیم یا در فیلمی که طولانی تر و بیش از 4 دقیقه است و قبل از حمله فیلمبرداری شده، به ادعیه و آیات قرآن می خوانند و مکرر می گویند به اذن خدا این کارها را انجام می دهند و به پیامبری حضرت محمد شهادت می دهند. به نظر شما این افراد فقط کلماتی را یاد گرفته و آنها را تکرار می کنند یا احیانا می توان متوجه شد که مطالعاتی خاصی هم در حوزه دینی داشته اند؟
- این افراد تسلطی به مباحث دینی ندارند. هر بچه مسلمانی با روخوانی قرآن آشناست. در قرآن و احادیث بحث هایی درباره مشرک بودن و کافر بودن مطرح شده. در آنجا ممکن است درباره کشتن مشرکین بحثی باشد اما پرداختن به متون دینی و ظاهر گرایی و سطحی نگری، انسان را به این مشکلات دچار می کند.
این افراد هم، فقه و اصول فقه نخوانده اند. این افراد را با بعضی از آیات قران و خصوصا آیاتی که در مورد جهاد است به طور سطحی آشنا می کنند و احادیث خاصی را به این افراد آموزش می دهند. بعد این افراد فکر می کنند کل وظیفه و مسئولیت شان، همین است که باید این آیات و احادیث را به طور تحریف شده در جامعه اجرا کنند؛ کاری هم ندارند که اصلا این جامعه و مردم، مسلمان هستند یا مسلمان نیستند. این افراد با این دیدگاه، اقدام می کنند و فقط با استناد به چند آیه و حدیث در مورد توحید و جهاد، زمینه را آماده می کنند که هر کس خلاف فکر و عقیده اینها باشد مسلمان نیست!
نگاه اینها نه تنها نسبت به شیعیان، بلکه نسبت به اهل سنت هم، همین طور است. می گویند کسی که سنی است و پیرو شافعی یا حنفی است، اگر در مسائل عبادی مثل آنها فکر نکند و مثل آنها نیندیشد، منحرف است و خارج از مسیر است.
*نمایندگان اهل سنت هم در جلسه مجلس حضور داشته اند و این افراد می خواستند در حمله خودشان، همه را قتل عام کنند. در واقع این افراد اعتقاد داشته اند که همان نمایندگان سنی هم منحرف هستند؟
- من پارسال در مسجدی درباره انتخابات سخنرانی می کردم یک جوان آمد و به من گفت شما کافر هستید. گفتم چرا کافر هستم؟ گفت شما از حکومت کفر(!) حمایت می کنی و چون از حکومت کفر حمایت می کنی شما هم کافر هستی. به همین راحتی مرا تکفیر کرد. با چند نکته مغز یک جوان را شستشو می دهند و می گویند این حکومت به قرآن عمل نمی کند.
* یعنی این افراد تا این حد تلقین پذیرند؟
-بله؛ صد در صد. وقتی که با آنها بحث می کنیم می گویند اینها کافرند. بعد هم می گویند هر کس از اینها پشتیبانی کند کافر است. یعنی ظرف یک دقیقه، توسط آن جوان تکفیر شدم.
* و سخن پایانی اشاره ای است به فتوای رهبر انقلاب که توهین به بزرگان و نمادهای اهل سنت را حرام شرعی و خلاف قانون اعلام کردند.
-بله ایشان با صراحت نکات خوبی را در این زمینه بیان کردند. در کنار این فتوا، من معتقدم مردم و ملت ایران، یک ملت صلح دوست و مهربان و اهل مدارا و تساهل و تسامح هستند. در طول تاریخ مردم ایران دچار مشکلات و گرفتاری ها و جنگ ها و تهاجم ها و تجاوزها و خشونت های زیادی بوده اند اما مروت و مدارای این مردم، بر همه مشکلات و مسائل فائق آمده است.
ما معتقدیم اینگونه ترورها، هیچگاه در اراده مردم ایران به همزیستی مسالمت آمیز خدشه وارد نمی کند.