به گزارش آفتاب صبح، شهروند در ادامه سرمقاله خود نوشت: همیشه فکر کردهایم که جادوگری و مسائل عجیبوغریب آن مربوط به قبایل بَدَوی و پیش از تاریخ است؛ حتی در این جوامع هم اخیرا مردم اقدام به کشتن جادوگران میکنند؛ چرا که متوجه کلاهبرداری آنان شدهاند. با این حال در خبر روزنامه شهروند آمده است:
«یکی از مدیران عامل باشگاههای لیگ برتری به دلیل توسل به خرافه و رمالی و ارتباط با فردی که خود را جادوگر نامیده بود، برای سه سال از هر گونه فعالیت فوتبالی محروم شده است. ظاهرا سال گذشته در جریان دیدار ماشینسازی با سیاهجامگان در مشهد ماموران نیروی انتظامی مستقر در ورزشگاه به یک فرد که کاور عکاسی بر تن داشته، مشکوک میشوند که در ادامه و پس از درخواست از او برای ارایه مدارک مربوط به شغل عکاسی، متوجه میشوند که این فرد عکاس نیست و تنها در پوشش عکاسی برای ارتکاب عمل خلاف قانون در کنار زمین بازی حضور یافته است. سپس این فرد به همراه ماموران به مقر نیروی انتظامی در نزدیکی ورزشگاه منتقل میشود که پس از بازرسی از او، وسایل مربوط به جادوگری و رمالی شامل دستنوشتههایی از این فرد کشف میشود. پس از بازداشت این فرد، مدیرعامل سیاهجامگان به همراه مدیر رسانهای این باشگاه برای ضمانت این فرد در مقر انتظامی مربوطه حاضر و مدعی میشوند که این فرد در باشگاه آنها فعالیت دارد. در تحقیقات صورتگرفته توسط کمیته اخلاق مدیران این باشگاه مدعی شدند؛ او مشاور فرهنگی است اما درنهایت با بررسیهای تکمیلی مشخص شد که او جادوگر است.»
جادوگری کنار زمین به عنوان مشاور فرهنگی آن هم برای جادوکردن داور در جامعهای که اصولا جادوگری هم به لحاظ شرعی و هم قانونی جرم است و کلاهبرداری نیز محسوب میشود از خبرهای باورنکردنی است. ورزشی که در دنیا هر روز بیش از پیش متکی به دانش و تجربه و قیمت بازیکنان و مربیان آن دهها میلیون دلاری شده و سالانه صدها میلیارد دلار پول در این صنعت ورزشی ردوبدل میشود؛ آنگاه مدیران ورزشی ما افراد جادوگر را تحت عنوان مشاور فرهنگی به کار میگیرند و به صورت متقلبانه آنان را در قالب خبرنگار و عکاس به کنار زمین میفرستند. جالب اینکه خبرنگاران عکاس هنوز اعتراضی جدی علیه این اقدام نکردهاند و خبر ماجرا نیز به صورت حاشیهای درج و تمام میشود؛ چرا با چنین وضع مبتذلی مواجه هستیم؟ البته این مسأله فقط به ورزش و فوتبال منجر نمیشود. در حوزههای دیگر هم به طریق بیان خاطرات عجیبوغریب و خارق از عادت برای اثبات حقانیت این فرد یا گرایش یا رسیدن به موفقیت مشاهده میشود. با این حال میتوان چند علت را در بروز این رفتارها موثر دانست؛ علت ساختاری و فردی را میتوان از یکدیگر جدا کرد.
شاید نخستین و مهمترین علت فقدان نظارت رسمی و غیررسمی باشد. اگر در آفریقا و هند و جوامع مشابه جادوگری هست، بهنسبت شفاف و با اطلاع نسبی دیگران است. ولی در ایران کارها پنهانی صورت میگیرد و هنگامی که علنی میشود، تازه معلوم میشود که چنین کارهایی در غیاب شفافیت انجام میگیرد. علت دیگر دولتیبودن اینگونه نهادهاست؛ دولتیبودن به معنای آن است که امکان حضور افراد کمصلاحیت در امور مدیریتی افزایش پیدا میکند و چنین افرادی چون قادر به ارتقای وضعیت خود از طریق عادی و علمی و عرفی نیستند، به جادو و جنبل و امور مشابه متوسل میشوند و از آنجا که مدیریت رانتی و دولتی است، چندان دغدغه پرداخت پول و هزینه از جیب مردم را نیز ندارند. آنان چون سطح دانش و تجربه خودشان اندک است، نمیتوانند افراد دارای صلاحیت کافی را استخدام و با آنان همکاری کنند. مدیر ضعیف بهناچار باید مربی و سایر مدیران تیم او نیز ضعیف و حرفگوشکن باشند. طبیعی است که مدیران و مربیان صاحب صلاحیت با این افراد همکاری نمیکنند و آنان هم درنهایت دست به دامن یکی از این دو کار میشوند؛ یا دنبال فساد و پرداخت رشوه و پول و خرید داور و... میروند یا دنبال جادوکردن و چهبسا دنبال هر دو کار بروند.
در سطح فردی شاید این پرسش در ذهن هر یک از ما به وجود آید که در جامعهای که چند میلیون دانشجو و میلیونها نفر فارغالتحصیل آموزش عالی دارد و رسانههای جدید و فناوری تا این حد گسترده شده است و دسترسی به انواع علوم و فنون بهنسبت ساده است، چرا شاهد این پدیدهها هستیم؟ گاهی در صفحه حوادث مطبوعات اخباری را میخوانیم که دچار حیرت میشویم. اینکه چگونه برخی افراد تحصیلکرده بویژه در میان زنان برای حل مشکلاتشان به رمالها متوسل میشوند و در این راه چقدر هم هزینه میکنند. ترکیب دو عامل سبب این رفتار میشود؛ از یک سو رسیدن به بنبست و از سوی دیگر فقدان اعتمادبهنفس برای غلبه بر مشکل و عبور از آن و شکستن بنبست و یا حتی ناتوانی در کنارآمدن با مشکل. افرادی که نازا هستند به جای درمان (در صورت امکان درمان آن) و یا به جای پذیرفتن یک کودک (حل مشکل به گونه دیگر و دورزدن بنبست) و یا به جای کنارآمدن با این وضع و پذیرفتن آن و زندگی را در امور دیگری ادامهدادن، تن به رمالی و جادوگری میدهند. مشابه همین وضع را در مدیران مورد نظر میتوان دید. تا هنگامی که برخی از نهادها ازجمله نهادهای ورزشی بویژه فوتبال آلوده به این فساد رفتاری است، طبیعتا نباید انتظار داشت که تحولی اساسی در این حوزهها ایجاد شود. البته این حوزهها نیز تافته جدا بافتهای از سایر امور نیستند، متاسفانه در جاهای دیگر نیز این رفتارها کمابیش و یا به صورتهای دیگر قابل دیدن است.