کد خبر : 83869 تاریخ : ۱۳۹۶ سه شنبه ۱۴ آذر - 11:45
نگاهی به فیلم «انزوا» به کارگردانی مرتضی علی‌عباس میرزایی «انزوا»؛ روایت تردیدی قابل باور بین «وفاداری» و «خیانت» »شک» و «تردید» و نیاز به یافتن حقیقتِ نهفته در واقعیت‌های ملموس و محسوس پیش‌آمده در زندگی؛ مسأله‌ای‌ست که انسان را همیشه درگیر کرده است؛ «انزوا» همین مسألۀ انسانی را دست‌مایۀ اصلی خود قرار داده است. پرویز درگیر شکی‌ست که حتی مرگ زهره – همسرش – هم نمی‌تواند از اهمیت این تردید بکاهد. او در سراسر فیلم دنبال پاسخ برای این پرسش است که زهره «وفادار» به او بوده یا «خیانت» کرده است.

میز نقد – آفتاب صبح؛ حسن گوهرپور

 

 

 

    شک؛ گناه ابدی

پرویز با معرفت است؛ مرد است؛ این را عمویش می‌گوید؛ پرویز متفکر است، این را زن صادق می‌گوید؛ پرویز راه‌بلد است این را «علی» در مورد سینماداری و ... می‌گوید. پرویز همه چیز را می‌خواهد تحلیل کند به همین خاطر درگیری ذهنی‌اش بسیار زیاد است و می‌خواهد برای این سوال مهم خودش جوابی قانع‌کننده داشته باشد.

پرویز دوستش را مأمور می‌کند که زهره (همسرش) را تعقیب کند؛ او به زنش شک کرده؛ در این تعقیب و گریز زهره با ماشین تصادف می‌کند و می‌میرد. تکلیف ماشین هم معلوم نمی‌شود که فرار می‌کند یا می‌ایستد و باقی درگیری‌های قضایی و قانونی. این موضوع بسیار مهم در فیلمنامه نادیده گرفته می‌شود که خودش می‌تواند قصه‌ای باشد که به موازات قصه اصلی پیش می‌رود.

پرویز از زندان مرخصی می‌گیرد که برای مراسم تشییع پیکر همسرش حاضر باشد؛ بعد از مراسم؛ او می‌ماند و دختر و پسری کوچک که حالا بزرگترین حامی‌شان را از دست داده‌اند. پرویز چند روز بیشتر مرخصی از زندان ندارد؛ در همین حال تردیدی بحران‌آفرین هم او را احاطه کرده است؛ او نمی‌داند زنش خیانت کرده یا وفادار بوده است؟ نمی‌داند چرا زهره برای او بعد از نه ماه که به زندان سر نزده تقاضای طلاق فرستاده است.

با این سوالات ثانیه‌هایش را می‌گذراند و بچه‌ها با خود به این طرف و آن طرف می‌برد.دو سال از حبس‌اش مانده و حالا حتی از نگه‌داشتن فرزندانش هم عاجز است. نمی‌خواهد آن‌ها را به بهزیستی زندان هم بدهد.

مواجهۀ پرویز با سوالی که پیش روی اوست کل قصه را پیش می‌برد. «خیانت» و «وفاداری». در کنار این دو مفهوم اساسی، او با مشکل دیگری مواجه است که برایش بیشتر از هر موضوع دیگری واقعی و محسوس است. او زمان زیادی ندارد و در این زمان کوتاه باید برای کودکانش سرپناهی امن بیابد. به همه جا سر می‌زند. سراغ رفقای قدیمی‌اش می‌رود. او هم به دنبال سرپناه است هم به دنبال پاسخ برای سوالش.

در همین مسیر متوجه می‌شود، یا احتمال می‌دهد، یا نشانه‌های به او می‌گویند که دوستان قدیمی هم انگار به همسرش نظر داشته‌اند. از همه مهمتر مهندسی است که اطرافیان می‌گویند با زهره حشر و نشر زیادی داشته است. مرگ زهره هم «داغ» است هم «حسرت»! کودکانش دل بستۀ پدر شده‌اند؛ او هم دلبستۀ فرزندانش شده؛ اما این تردید او را در مسیری قرار داده که نمی‌داند چه باید کرد.

 

 

 

    نشانه‌های تصویری؛ علیّت و دلالت‌های معنایی

 

آنچه یک فیلم را به اعتبار والای بصری می‌رساند نشانه‌هایی است که روابط علت و معلولی (علیتی) و روابط دال و مدلولی (دلالتی) را در فیلم شکل می‌دهد. حرف‌های صاحبخانه؛ کتابی که در آن نوشته شده «تقدیم به زهرۀ عزیزم» و «شارژر سوزنی»‌ای که ستاره‌هایی روی آن چسبانده شده و متعلق به زهره است و در منزل صادق دوست پرویز پیدا می‌شود، همچنین حرف‌هایی که مردم درباره مهندس و رفت و آمد او با زهره می‌زنند، حرف‌های خواهر پرویز، پول‌هایی که پرویز از زندان می‌فرستاده و چندبرابرش را (با خرید وسایل) زهره بر می‌گردانده، تقاضای طلاق زهره و  ... نشانه‌هایی هستند که پرویز را به سمت تردیدهایش و اثبات خیانت‌کاری زهره می‌برند.

نشانه‌های دیگر اما؛ در تضاد با این دلالت‌ها هستند. حرف‌های «علی»، رفیق پرویز که احتمالاً اسباب آزادی پرویز در پایان فیلم می‌شود؛ حلقۀ ازدواج پرویز و زهره که گردن دخترشان است و نشانی از عشق آن‌هاست؛ لباس‌هایی که دختر کوچک می‌گوید «مامان گفته بابا از زندان می‌فرسته»، حرف‌های صادق، حرف‌های رفیقی که زهره را تعقیب می‌کرد، حرف‌های مهندس، حرف‌های گوهر و  ... تضادی در برابر نگرۀ تردیدآمیز پرویز ایجاد می‌کنند؛ بر همین اساس، پرویز در سراسر فیلم درگیری عمیقی دارد بین این دو جهان نشانه‌ای. دال‌هایی که خبر از «خیانت»(مدلول) می‌دهند و دال‌هایی که خبر از «وفاداری» (مدلول(

 

 

برگزیدن راه

با همین تردیدها پرویز راهش را ادامه می‌دهد. در میانۀ راه تصمیم می‌گیرد از بازگشت به زندان سر باز بزند و با پاسپورت جعلی و همراه فرزندانش به خارج برود او می‌بیند که دلبستۀ کودکانش شده؛ از طرفی هنوز برای سوال خود پاسخی نیافته است؛ اما حرفی که رفیقش زمان تعقیب زهره می‌زند و برخی دیگر از نشانه‌ها او را به زندگی و پایان تردید‌هایش بر می‌گرداند. حالا او با خودش به این نتیجه می‌رسد که به زندان برگردد. او می‌گوید اگر تا امروز گناهکار نبوده؛ حالا دیگر گناهکار است. بر همین اساس به سراغ «گوهر» دوست قدیمی زهره می‌رود. او هم انگار منتظر یک تغییر است که به استحاله بیانجامد. روح او هم نیازمند نو شدگی‌ست؛ و با آمدن فرزندان پرویز و زهره این اتفاق برایش می‌افتد.

«انزوا» فیلمی انسانی‌ست؛ فیلمی که اگرچه با یک رویداد تلخ آغاز می‌شود اما خبر از بحران‌هایی دارد که در روان پریشان برخی آدم‌های روزگار ریشه دوانده است.

تجسس در امور زندگی دیگران؛ حرف‌های بی اعتبار و سند درباره دیگران مطرح کردن؛ نظر به زندگی و عشق دیگران داشتن و ... از اموری است که خبر از روان‌پریشی بخشی از جامعۀ انسانی ما دارد. «انزوا» نقد این رفتارهای پریشان زیست انسانی در جامعۀ ماست. انزوا فیلمی شرافتمندانه است در ستایش درستی و تلاش یک زن برای زیستی انسانی و سالم.

 

 

 

بازنشر خبرگزاری تسنیم - همزمان با اکران در جشنواره فیلم فجر