• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
  • اِجُّمعَة ٢٠ جمادي الاولي ١٤٤٦
  • Friday 22 Nov 2024
گل گهر
بیمه کوثر بانک صنعت و معدن بانک ملت بانک تجارت سازمان تامین جتماعی
  • آخرین خبرها
شناسه خبر: 106084 | تاریخ مخابره: ۱۳۹۷/۴/۲ - 14:52
دل و جگر شیر به دندان بکشیم

دل و جگر شیر به دندان بکشیم

این مردم یادشان رفته است وقت شادی باید چیکار کنند. چطور جلوی دهان شان را نگیرند مبادا همسایه ظن ببرد از فریاد شادی، چطور وقتی می خندند نترسند از اتفاق بدی که احتمالش صفر است

آفتاب صبح به نقل از عصر ایران؛ روح الله صالحی- وقتی هانتینگتون آمریکایی نظریه جنگ تمدن ها را به کار برد هیچ کس فکرش را نمی کرد فوتبال می تواند چند بر هیچ، نظریه اش را بگذارد کنار تا سیاست مدارها با خواندنش رویا ببافند و این سو، طرف دارانش بعد از باخت هم لبخند بزنند و به دوستی بیشتر و اشتراکات بیشتر فکر کنند.

ما ملتی هستیم که واسطه و بی واسطه زخمی از جنگ توی سلول های مان جا خوش کرده است و می دانیم صلح چه عطر ملسی دارد.از چنگیز خان و تیمورلنگ گرفته تا همین صدام در حافظه تاریخی ما دارند ترقه بازی می کنند.

حتی وقتی هم که می خندیم زخم از جای جای روح مان بیرون می زند و شبیه کارتون هایی می شویم که وقتی گلوله می خورند آب از سوراخ های گلوله بیرون می زند اما هنوز زنده اند و ما در انبوه زخم ها و تاول های ترکیده می فهمیم زنده ایم.

این روزها زنده ایم ،آن هم فقط به واسطه یک توپ گرد و زمینی سبز، صد البته ،همیشه این گرد کوچک بهانه ای بوده برای فراموش کردن رنج مویه ها، لابه لای میگ های عراقی با توپ پلاستیکی سه لایه ،چند جام جهانی کوچه خاکی ها فتح کرده ایم و شب خود را شمارش کرده ایم که چند نفر از تیم ما عقاب شدند و پریدند.

این ملت دقیقا همین را می خواست رویای بزرگی که ما را هل بدهد به باور های بزرگ تر ، باوری که به ما بگوید هر چه قدر که بگویند «نه » شما پنجره باشید و از زندگی لذت ببرید درست مثل عطر طالبی و هندوانه به وقت عصر حیاط و حوض آب. لذتی بیشتر از نود و چند دقیقه، بیشتر از حجم شادی که از ورزشگاه آزادی شروع شد تا ایران شهر رسید کمی از شوری آبادان کم کرد و همه یک صدا شدیم و حتی اخم و تخم عادل فردوسی پور را هم به حساب کمکش به شادی بیشتر گذاشتیم.

می شود تا آخر این جام جهانی ایستاد و تیم ملی را تشویق کرد حتی می شود کفش نایکی را هم تشویق کرد که به همه نشان داد شجاعان جام جهانی از هیچ آمدند از هیچی که تحریم سیاسی اش کرده است و آن ها دل شیر را به دندان کشیده اند. حالا می شود روی تمام کوچه این شهر نوشت :«تیم عقاب آماده نبرد است»

ما آن قدر حماسه در بند بند وجودمان ریخته شده است که هر کدام مان شاهنامه ای می توانیم بنویسیم. فقط درد ما، مصلحت هایی است که مصلحت نیستند و دیر موتورشان گرم می شود و نمی گذارند از هر روزنه ای شادی ببریم. این که فوتبال در کافی شاپ ممنوع، همان قدر در یاد خواهد ماند که برد محمد علی کلی، همه قهوه خانه های ایران یادشان می آید قهرمان افسانه ای چطور دل جهانی را به وجد و پایکوبی آورد.

این مردم یادشان رفته است وقت شادی باید چیکار کنند. چطور جلوی دهان شان را نگیرند مبادا همسایه ظن ببرد از فریاد شادی، چطور وقتی می خندند نترسند از اتفاق بدی که احتمالش صفر است.

جام جهانی تمام خواهد شد و ما می مانیم و ارابه پر از تیغ زهر دار زندگی، نامرادی ها هم خواهد بود اما مهم این است که یاد گرفتیم چطور می شود از یک گرد کوچک سفید، شادی صورتی و ارغوانی و... به اندازه یک ملت بیرون کشید.حتی یاد گرفتیم کنار هم توی ورزشگاه باشیم و کسی منقلب نشود و این تمرین خوب ما بود. کافی است معلم زیرش بنویسد: «بیست»

ما رفته بودیم دست گرمی باشیم این را خیلی ها پیش از جام جهانی می گفتند. حالا اسپانیا و...به احترام از روحیه تیمی ایرانی یاد می کنند چیزی که در تمام این سالها سرکوفت مان زنده اند. ما مجمع الجزایرهای موفقیت فردی هستیم حالا خط دروازه شبیه مرزی شده است که حتی عقاب ها هم با اجازه بال شان را باز می کنند که بگذرند.

می گویند رستم می دانست که سهراب فرزند اوست این یعنی، هرکس از آن سوی این خط بیاید خودی نیست حتی اگر فرزند آدم باشد و این را باید در بازی با پرتغال نشان داد که کی روش می خواهد درس دیگری یادمان بدهد امیدوارم آن شب هم یک سیر دل و جگر شیر سرو کرده باشیم.

ارسال دیدگاه شما