به گزارش آفتاب صبح، مصطفی داننده در عصر ایران نوشت: بعدازظهر 19 دی ماه 95، مردم ایران با یک خبر شوک آور روبرو شدند. آیتالله هاشمی رفسنجانی در بیمارستان تجریش درگذشت. صبح 13 دی ماه 98، خبر شهادت سردار قاسم سلیمانی در عراق، دست به دست شد و مردم صبح جمعه خود را با این خیر شوک آور آغاز کردند.
دیگر شاید به جای خردادهای پر حادثه باید به «دیهای پر حادثه» عادت کنیم. دو مرد تصمیم گیر و تصمیم ساز در جمهوری اسلامی در اولین ماه زمستان به دیار باقی شتافتند.
سیاستمدار و فرماندهی که اهل کرمان بودند. هر دو با کویر آمیخته بودند و اهالی کویر از همان کودکی یاد میگیرند با سختیها روبرو شوند و آنها را تحمل و مدیریت کنند.
این دو جدا از کرمانی بودن ویژگیها مشترک دیگری هم داشتند.
رسانههای خارجی در زمانهای مختلف از این دو به عنوان فرد دوم نظام یاد میکردند. سالها رسانههای غربی چه در زمان امام خمینی و چه در زمان رهبری آیتالله خامنهای از هاشمی رفسنجانی به عنوان نفر دوم ایران یاد میکردند. حالا هم برخی از رسانههای غربی از قاسم سلیمانی به عنوان نفر دو نظام یاد میکنند.
هر دو با توجه به مسئولیتها و نقشهایی که در جمهوری اسلامی داشتند از نگاه دولتها و رسانههای غربی، موثرترین و تاثیرگذار ترین افراد بعد مقام رهبری در ایران بودند.
این دو در فضای سیاسی ایران به میانه روی شهره بودند. هم هاشمی و هم سلیمانی در طول حیات خود همیشه تلاش میکردند فضای سیاسی کشور را به سمت آرامش هل دهند و از تنش جلوگیری کنند. آنهایی که این دو را از نزدیک میشناختند از رابطه حسنه آنها با هم میگفتند.
سردار سلیمانی بعد از فوت آیتالله هاشمی گفت:«باید به آقا تسلیت گفت که بزرگترین مصیبت به ایشان وارد شد. خدا به ایشان صبر و طولعمر بدهد و ایشان را برای ما حفظ کند و ذخیره کند برای چیزهایی که از دست دادهایم.»
این دو در میان جریانهای سیاسی به عنوان افرادی فراجناحی شناخته میشدند که افراد و جریانها برای حل مشکلات آنها نزد آیتالله و سردار بروند.
همانگونه که بالا اشاره شد این دو هم تصمیم گیر بودند و هم تصمیم ساز و این یعنی نظام دو مُهره کلیدی و اساسی خود را طی 3 سال از دست داد. دو نیرویی که به نظر میرسد پر کردن جای آنها سخت و تقریبا محال باشد.
در ایران افرادی که هم تصمیم گیر باشند و هم تصمیم ساز کم هستند و نبود چنین افرادی میتواند کشور را با مشکلات عدیدهای روبرو کند.
در دهه 60 هم ایران با فراق نیروهای اساسی خود روبرو شد. در سال 60 جمهوری اسلامی به واسطه ترور، مهمترین تصمیم سازها و تصمیم گیرهای خود را از دست داد. آنهم در روزهایی که تا شکل گرفته بود و درگیر جنگ هم بود. شخصیتهایی مانند آیات خامنهای، هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی جای آنها را پر کردند اما حالا کمی داستان فرق کرده است.
در آستانه قرن پانزدهم خورشیدی، ایران به آدمهایی مانند هاشمی و سلیمانی که بتوانند در زمانهای بحرانی درست و منطقی تصمیم بگیرند، احتیاجی دارد.