شناسه خبر:
127371
| تاریخ مخابره:
۱۳۹۹/۵/۶ -
09:48
هانیبال لکتر، همان شخصیتِ منحصر بهفرد که نخست با رمانِ هانیبال و بعد با فیلمهای سکوتِ برهها، هانیبال، اژدهای سرخ و... در ذهن هر مخاطب زنده شده با او حرف میزند و ذهن ها را با هر بار دیدنِ فیلمهایش تسخیرِ خود میکند.
یک شخصیت منفی {آنتاگونیست} جذاب یا بهتر بگویم یکی از شخصیت های منفی در سینما که مخاطب دوستش دارد و گاه با او همذات پنداری میکند.
فیزیولوژی یا تجربهی شخصی
در بررسی شخصیت هانیبال لکتر باید نخست به نوع شخصیت پردازیِ او در رمان هانیبال نوشتهیِ توماس هریس رجوع کرد، دو نوع خلق شخصیت در داستان داریم یک. فیزیولوژی شخصیت و دو. تجربهی شخصی یا شهودی تخیلی، برای خلق شخصیت هانیبال لکتر، توماس هریس از تجربهی شخصی یا شهودی تخیلی بیشتر فاکتور گرفته است اما در فیزیولوژی شخصیت میتوان گفت ما با تضادهای مختلف، جالب و جذابی روبهرو هستیم
ابتدا تضادها را و بعد به نشانههای دیگری در شخصیت پردازیِ هانیبال لکتر میپردازیم.
تضاد، وقتی از یک قاتل روانی یا کسی که به فجیع ترین شکل ممکن آدمها را میکشد حرف میزنیم، شخصیتی با ظاهر نامرتب، اخمو، اعصبانی و هر نشانهی دیگر در ناخودآگاهمان شکل میگیرد. اولین تضاد در اینجا ظاهرِ جذاب، مدرن و فریبندهی هانیبال لکتر میباشد، او ظاهری منظم موهایِ مرتب و لباس های تمیز دارد لبخند بر لب دارد و بسیار آرام به نظر میرسد.
تضاد بعدی که مخاطب را در وهلهی اول شگفتزده میکند این است چه از او به عنوان یک قاتل روانی یاد میشود اما او یک روانپزشک هست و بسیار باهوش...
که با استفاده از هوش سرشار و علم خود گاه با پلیس همکاری و گاه به راحتی مرتکب قتل میشود هانیبال لکتر یا دکتر لکتر مردی باهوش، جذاب، آرام در عین حال ترسناک نه میشود زیادی به آن نزدیک شد و نه میشود از نگاه نافذش فرار کرد، نه میتوان با او گرمِ صحبت شد و نه میتوان در برابر حرفها و نگاه نافذش ساکت ماند و تسخیر او نشد.
این تسخیر شدن را میتوان چندین بار در فیلم سکوت برهها شاهد بود در سکانسی که کلاریس از کودکیهایش میگوید و قتل زندانی دیگری که با حرف های مسخ کنندهی دکتر لکتر خودکشی کرده بود.
میتوان از دیدگاهِ دیگری هم به شخصیت دکتر لکتر نگریست، مسخ کردن، درگیر کردن ذهن، نفوذ کردن به ذهن، با لحن حرف و نوع نگاه به دیگران یک سرگرمی برای او و سردرگمی برای طُمعههایش باشد.
به نوعی عشق
نوعِ دوست داشتنِ دکتر لکتر شبیه به دو انسانِ عاشق و معمولی نیست او از عشق خود بدون اینکه آسیبی به او بزند برای سرگرمی خود استفاده میکند و از سردرگمی معشوق لذت میبرد این است که برای مخاطب جذابیت دارد، عشق در نگاهِ دکتر لکتر شبیه به نگاهِ یک سرآشپز ماهر به مواد غذاییِ تازهای است که به درد کارش میخورند، او با صبر زیاد و ماهرانه کارش را میکند و از نتیجهی کار نیز لذت میبرد. صبر کردن برای او مثل انتظارِ خدا برای رفتارهای انسانهاست، او با لذت به تماشا مینشیند که معشوق چه میکند تمامِ حرکات و رفتارهای معشوق از نگاهِ تیز بین او خارج نمیشود.
آنتونی هاپکینز و بازیگری
قطعاً بهترین کسی که میتوانست نقشِ هانیبال لکتر را برعهده بگیرد آنتونی هاپکینز است، البته باید اضافه کرد که در دنیا بهترین وجود ندارد در هر عرصه در زندگی هم که زیباترین، جذابترین، بزرگترین و بهترین باشیم، باز هم هستند از ما زیباتر، جذابتر، بزرگتر و... اما در اینجا باید اغراق کنم که هیچ بازیگری نمیتوانست و حتی نمیتواند نقشِ هانیبال لکتر را به این جذابی ایفا کند، که اینچنین در جان، ذهن و قلب مخاطب نفوذ کرده و در یادها باقی بماند و همیشه از واژهی( بهترین ) برای او استفاده میشود.
نویسنده: زهرا عزتی