مریم اطیابی - تحریریه آفتاب صبح:
سال ۱۳۸۱، تقریبا دومین سالی بود که زنده یاد دکتر مسعود آذرنوش ریاست تشکیلات باستان شناسی کشور ( پژوهشکده باستان شناسی) را بر عهده داشت. دوره مدیریت او، بر خلاف سنت رایج تصدی پستهای مدیریتی کشور که عموما بر پایه وابستگیهای حزبی و گروهی استوار است، دورهای است که فردی مناسب، در جایی مناسب و زمانی مناسب قرار گرفت که اتفاق عجیب و نادری بود.
دکتر آذرنوش به دور از هیاهوی تبلیغاتی و بینیاز از یک چنین روشهایی، با اتکا به توانایی و تلاش بیوقفه خود، با صعه صدر و تحمل ناملایمات، به رغم وجود موانع و کارشکنیهای مستمر، و با تکیه بر دانش و درک عمیقی که از وضعیت باستانشناسی ایران داشت، اعتبار بیسابقهای به تشکیلات باستان شناسی و امر پژوهش داد.
در همین سال ( ۱۳۸۱) بود که او با همکاری و هماهنگی اداره کل میراث فرهنگی استان هرمزگان، مقدمات انجام یک سلسله پژوهشهای میدانی در قالب بررسیهای باستان شناسی سواحل و جزایر خلیج فارس را آغاز کرد و بطور همزمان چند تیم باستان شناسی را به استان هرمزگان اعزام کرد. سرپرستی یکی از این تیمها با هدف بررسی منطقه میناب و رودان بر عهده سیامک سرلک - معاون پژوهشی پیشین پژوهشکده باستانشناسی
بود. و این ابتدای شکلگیری دور جدید از مطالعات باستان شناختی حوزه فرهنگی خلیج فارس در استان هرمزگان بود که اگر چه در دورههای پس از مدیریت دکتر آذرنوش تقریبا به فراموشی سپرده شد و هیچگاه آن گونه که باید بر پایه اندیشهها و برنامهریزیهای هدفمند وی پیش نرفت لیکن به همت فردی برخی همکاران باستان شناسی که دغدغه میهن داشتند به شکل جسته و گریخته و نامنسجم ادامه یافت.
سرلک میگوید: در تیر ماه سال ۱۳۸۵ دوره مدیریت زنده یاد دکتر آذر نوش به پایان رسید. در اواسط همین سال با تشدید دور جدیدی از تشنجات سیاسی و تبلیغات وسیع کشورهای جنوبی خلیج فارس و تلاش مکرر آنان در جعل نام تاریخی خلیج فارس، پژوهشکده باستانشناسی با برگزاری چندین جلسه و دعوت از بسیاری همکاران باستان شناس با حدت و جدیت تمام " طرح پژوهشهای نوین باستان شناختی خلیج فارس " را با هدف مطالعه و پژوهش هدفمند در راستای گردآوری مدارک نوین حهت درک بهتر و دقیقتر تحولات فرهنگی این حوزه و معرفی غنای تاریخی – فرهنگی حوزه خلیج فارس در سطوح ملی و بینالمللی، مطرح و مصوب کرد.
او توضیح میدهد: نهایتا قرار بر این شد تیمهای باستان شناسی به سواحل و جزایر خلیج فارس اعزام و مطالعات گستردهای در قالب بررسی، کاوش و لایهنگاری انجام دهند. در همین راستا و بر مبنای نتایج بررسیهای مختصری که نگارنده در سال ۱۳۸۱ در منطقه میناب و رودان انجام داده بود قرار شد با حمایت کامل پژوهشکده باستان شناسی، دو محوطه، یکی در راس آبراهه استراتژیک خلیج فارس ( تنگه هرمز) یعنی محوطه نخل ابراهیمی و دیگری به فاصله حدود ۳۵ کیلومتری شمال آن یعنی محوطه تم مارون، که در مجموع در بر گیرنده توالی فرهنگی از عصر مفرغ قدیم تا دوره پارت و ساسانی بود مورد کاوش و لایه نگاری قرار دهم.
او میافزاید: تبعا من که در این زمان در موزه ملی ایران مشغول به کار بودم با مجوز پژوهشکده باستانشناسی به منطقه اعزام و لایهنگاری تم مارون را آغاز کردم. به این امید که مطابق با مصوبات پژوهشکده باستانشناسی اعتبار مورد نیاز کاوش های میدانی در اختیار طرح پژوهشی قرار گیرد.
تا اینجای کار – و البته در مرحله شعار - به نظر میرسید قرار است یک طرح پژوهشی هدفمند با مدیریت پژوهشکده باستانشناسی در حوزه فرهنگی – تاریخی خلیج فارس ( هرمزگان) عملیاتی شود. و اینجا بود که تراژدی و افسانه پژوهشهای باستان شناسی خلیج فارس شکل گرفت. افسانهای که هیچگاه آن گونه که در شأن خلیج فارس و تشکیلات باستانشناسی کشور است، به واقعیت تبدیل نشد.
سرلک میگوید: این زمان مصادف بود با ریاست حمید بقایی بر سازمان میراث فرهنگی و تفویض پست مدیریتی موزه ملی ایران از سوی وی به یکی از نزدیکان و دوستانش به نام محمد رضا مهر اندیش. فرد اخیر نخستین مدیر غیر باستانشناس و غیر مرتبط با تخصصهای میراث فرهنگی بود که بدون هیچ درک و شناختی از جایگاه و اهداف میراث فرهنگی و باستان شناسی، پست مدیریتی موزه ملی ایران را که بدون تردید ویترین باستانشناسی ایران و آیینه فرهنگ و تمدن چند هزاره ساله این سرزمین به شمار میآید، اشغال کرده بود.
او به ذکر این خاطره میپردازد که همزمان با آغاز عملیات کاوش و لایهنگاری در تم مارون، یکی از دوستان خبرنگار طی تماس تلفنی با او پرسشی را در رابطه با وضعیت میراث فرهنگی و گزینش مدیران این حوزه مطرح کرد. پاسخ روشن بود. نقد سرلک به بقایی و مدیران وی توسط دوست خبرنگار چاپ و منتشر شد که همین اقدام موجب خشم شدید مسئولان وقت میراث فرهنگی شد.
همزمان با این وقایع، تشکیلات باستان شناسی و حوزه اختیارات آن بسیار محدود شد. نتیجه اینکه نه تنها هیچ گونه اعتبار مالی به طرح پژوهشی خلیج فارس و تبعا کاوش و لایهنگاری تم مارون اختصاص نیافت بلکه با اعلان کتبی مدیر موزه ملی به سرلک موکدا خواسته شد که کاوش و لایهنگاری تم مارون را تعطیل و نیمه کاره رها کرده و خود را به محل کارش در موزه ملی ایران معرفی کند.
او میگوید:در اینجا و در سکوت مطلق پژوهشکده باستانشناسی که متولی پژوهشهای میدانی است، دو گزینه پیش رو داشتم تمکین از مسئولان و تعطیلی کاوش یا ادامه کار. شرایط روز به روز سختتر و فشار و تهدید آقایان روز به روز بیشتر میشد. با این حال ترجیح دادم کار را ادامه دهم و به سرانجام برسانم.
او ادامه میدهد: در نبود هر گونه حمایت و فقدان اعتبار مالی و با هزینه شخصی خود و دوست باستانشناسم عباس نوروزی در میراث هرمزگان به مدت ۸۷ روز و در سختترین شرایط روحی – روانی و بدون هر گونه حمایت مادی و معنوی، لایهنگاری تم مارون ادامه یافت.
واکنش بعدی مسئولان به دلیل عدم تمکین سرلک ، قطع حقوق ماهانه ( به مدت ۵ ماه) و اعلان غیبت در محل خدمت ( به مدت ۹۱ روز) و تشکیل یک پرونده پر و پیمان با هدف اخراج او از سازمان بود. اومیگوید: متقابلا دوستان و همکاران باستانشناسم
بویژه هسته علمی دانشجویان و دوستان رسانه با انجام مصاحبههای متعدد و چاپ و نشر مطالبی در همین رابطه در جراید و مطبوعات و فضای مجازی حمایت گستردهای از نگارنده کردند و همین تقابل موجب شد آنها نتوانند به هدف غایی خود برسند و موقتا از موضع خود عدول کنند.هیچگاه فرصت نشد از اهالی رسانه میراث فرهنگی و دوستان باستانشناسم آن گونه که باید قدردانی کنم.
او توضیح میدهد:این وقایع گذشت اما نه تنها در دولتهای پیشین که در دولتهای پسین نیز هیچگاه مطالعات و پژوهشهای هدفمند و برنامهریزی شدهای که بطور فراگیر حوزه فرهنگی خلیج فارس ( کرانهها، پس کرانهها و جزایر) را پوشش دهد از مرحله شعار به عمل وارد نشد و این در صورتی است که طرحهای مفصل، دقیق و هدف مندی از منظر تخصصی و کارشناسی از سوی برخی دوستان باستانشناس با هدف پژوهشهای فراگیر حوزه فرهنگی خلیج فارس به تشکیلات باستان شناسی و پژوهشگاه میراث فرهنگی پیشنهاد شده است که از این میان بویژه میتوان به برنامه مفصل، دقیق و بلند مدتی که توسط دکتر عباس مقدم ارائه شد اشاره کرد. اما این طرح نیز سالهاست مسکوت مانده است.
او متذکر میشود : تنها واقعیت عینی و محسوس در مطالعات باستان شناسی خلیج فارس، شعارهای زیباست. سوگمندانه به همان اندازه که ما غافلیم، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس بسیار فعالند. ما سهل انگاریم و آنان برای تملک نام و هویت تاریخی خلیج فارس بسیار برنامه دارند و بسیار هزینه میکنند و نتایج پژوهشهایشان را در سطح بین المللی به سرعت منتشر میکنند. ما در زمینه پزوهشهای خلیج فارس بسیار عقبیم آنچنانکه به افسانه پیوستهایم.