این رخداد ناباورانه، مردان سیاست را هم دستخوش تغییر قرار داد. دولت یازدهم و دوازدهم طیف قابل توجهی از میانهروها و اصلاحطلبها را در خود جای داده بود، اگرچه اصولگراها نیز در آن دولت سهمی داشتند اما گردانندهی گردونهی سیاست کشور با اصولگراها نبود. بعد از 8 سال انتظار، دستهی گردونه به دست اصولگراها افتاد. در پی این تغییرات در قوهی مجریه، و تغییرات پیشین در قوه قضائیه، تغییرات در قوهی مقننه هم به نفع اصولگراها رقم خود و حاکمیت تقریباً یک دست با نگاه اصولگرایی همرای شد.
در این شرایط همهی لایهها در سطوح بالا آمادهی تغییرات بزرگ در کشور بود تا اینکه واقعهی ناگوار سقوط بالگرد رخ داد و معادلات دگرگون شد.
تغییر در استانداران
سراغ توضیح واضحات نمیرویم، استانداران دولت سیزدهم انتخاب شدند، برخی از بدنهی دانشگاهی و پزشکی کشور، برخی از بدنهی انتظامی، برخی از سپاه و اطلاعات به عنوان استاندار به استانها رفتند؛ همه هم به نیت اینکه 4 سال بر منصب و مصدر کار باشند؛ اما نشد.
حالا دولت چهاردهم تشکیل شده است، دیدگاههای متفاوتی در مورد ماندن و نماندن استانداران جاری است. برخی استناد به سخنان رئیسجمهور و وزیر کشور میکنند که فعلا تغییری صورت نخواهد گرفت، برخی دیگر استناد به صحبتهای غیر رسمی دارند که تا پایان شهریور تغییرات در استانداریها آغاز خواهد شد، اما آیا تغیرات واقعا صورت خواهد گرفت؟ و اگر تغییرات صورت بپذیرد چه استاندارانی تغییر خواهند کرد؟
چه استاندارنی میمانند چه استاندارانی میروند؟
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی استانسازان، انتخاب استانداران بر اساس شاخصهای متعددی است که شاید شایستهسالاری یکی از اولویتهای چندم باشد! شاید بپرسید چرا؟ پاسخش ساده است. استاندار باید نماینده عالی دولت در استان باشد، بر همین اساس باید روی او اجتماع وجود داشته باشد. اگر اجماع نباشد استان به اصطلاح «قفل» میشود، بر همین اساس و قانونی تجربی و نانوشته بهتر است استانداری انتخاب شود که روحیهی ایجاد اجماع بین همهی طیفها را داشته باشد تا اینکه شایستگی داشته باشد اما در استان مدیران کل و نمایندگان و روحانیون معترض به حضور او باشند.
این اهمیت وقتی نمود بیشتر مییابد که بدانیم، استاندار را وزارت کشور انتخاب میکند؛ اما فردی که انتخاب میشود فقط نمایندهی وزارت کشور نیست، بلکه همانگونه که ذکر کردیم، نماینده عالی دولت است. البته این را هم ذکر کنیم که در ادوار مختلف استاندارانی داشتیم که خودشان را در حد نماینده وزارت کشور تقلیل دادند، و حتی وزیری داشتیم که توقعش از استاندار این بوده که فقط نماینده وزارت کشور باشد، و استان را در مسیری قرار ندهد که تنش به وجود بیاید، غافل از اینکه اگر استاندار بخواهد کار توسعهای بکند، حتما تنش همراهش خواهد بود چون کار استاندار اساسا برگزاری انتخابات و هماهنگی بین دستگاههای اجرایی است و اگر بخواهد کاری گستردهتر انجام دهد حتما تنش و حاشیه شکل خواهد گرفت. از همین روست که «استانداران توسعهای» در تمام دولتها کم داشتهایم و اغلب «استانداران جاری» و «استانداران روزمره» بودند که فقط به وظایف سازمانیشان عمل میکردند نه بیشتر! بگذریم.
چه استاندارانی شانس ماندن دارند؟
گزارش استانسازان میافزاید؛ چه استاندارانی شانس ماندن دارند؟ این سؤالی است که مطرح میشود و پاسخهای متعددی دارد.
اولین پیش فرض ما این است که همه استانداران علاقهمند هستند بمانند تا دوره چهارسالهی خود را تمام کنند، یعنی اگر برنامهریزی 4 ساله برای کار داشتهاند آن را به سرانجام برسانند. حال آنکه میدانیم ممکن است برخی از استانداران علاقه نداشته باشند با این دولت همکاری کنند و بیشتر علاقهمند هستند با دولتی کار کنند که همسویی سیاسی داشته باشند.
در میان اما، استاندارانی شانس ماندن دارند که اول در استان برای حضور آنها اجتماع وجود داشته باشد. به بیان دیگر، میتوان اینگونه تببین کرد که اگر مجمع نمایندگان استان، یا نمایندگان تأثیرگذار استان در مجلس یا دولت یا حاکمیت به علاوه نماینده ولی فقیه، امام جمعه و افراد با نفوذ استان بخواهند استانداری بماند، قطعا به فعالیت ادامه خواهد داد، این احتمال برای استانداران فعلی بسیار کم است مگر در دو، سه استان!
دوم استاندارانی که ممکن است مشکلاتی با نمایندگان و ... داشته باشند، اما در دولت فعلی هم شانس این را داشتهاند که دوستان و همراهانی (هر چند به لحاظ سیاسی مخالف) دارند، این استانداران ممکن است برای مدت یکسال دیگر بمانند یا استان محل خدمتشان تغییر کند.
سوم استاندارانی که ارتباطات خوبی با بخشهای امنیتی، اطلاعاتی و سپاه دارند و از قبل هم در بخشهای اجرایی و عملیاتی و عمرانی فعالیتهای شاخصی داشتهاند. این استانداران هم امکان ادامه فعالیتشان وجود دارد اما در استان دیگری غیر از استان فعلی.
با این پیش فرض که نظر دولت هم در انتخاب وزرا این بوده که اجماع ایجاد کند، بنابراین بعید نیست که دو تا سه استاندار هم با ویژگیهایی که بالا بر شمردیم بمانند و به کارشان ادامه دهند.
چه کسانی استاندار میشوند؟ تأثیر روحیات فردی رئیس دولت و وزیر کشور بر انتخاب استانداران
مهمترین ویژگی فردی که قرار است استاندار شود این است که بتواند شرایط سیاسی استان را مدیریت کند. مدیران استان را برای انجام امور به خط کند، اگر استانی این اتفاق برایش بیافتد، روی ریل توسعه قرار خواهد گرفت. بنابراین برای انتخاب استاندار، نقش نمایندگان بسیار پر رنگ است. از طرف دیگر نقش نمایندگان جایی بیشتر نمایان میشود که اگر استاندار به نظر آنها نزدیک نباشد، وزیر کشور را با کوچکترین مسئلهای در معرض سؤال و تذکر و استیضاح قرار خواهد داد و این خود آغاز حاشیه برای وزارت کشور خواهد بود.
از آنجایی که دولت و مجلس به لحاظ سیاسی همسویی چندانی با هم ندارند، انتخاب استاندار در این شرایط کار دشواری خواهد بود.
اما در انتخابها جایی را هم باید برای روحیات شخصی رئیس دولت و وزیر کشور بگذاریم. هر وزیر کشوری به نسبت جایگاه سیاسی، تجربه، تاریخچه فعالیت و گذشتهی کاری، محل خدمت پیشین، ارتباطات او در ساختار سیاسی، امنیتی و ... تصویری از خود ارائه میکند که در انتخابهایش قابل روئیت است.
اگر وزیر کشور، قاطع، محکم و در عین حال اهل مدارا و همکاری باشد، سیاستهای کلی دولت و نظام، نگاه و دغدغههای رئیس دولت، نظرات خود و کارشناسان بدنه در وزارتخانه را ارجح بر هر نظری میداند، از نمایندگان و سایرین مشورت میگیرد اما تصمیم نهایی با خودش است، این نوع نگاه در برخی دورهها بر وزارت کشور برای انتخاب استانداران حاکم بوده است. این دوره هم باید ببینیم آیا اینگونه خواهد بود؟!
به بیان دیگر، اگر وزیر کشور در سپهر سیاسی ایران جایگاه ویژهای داشته باشد و او را به عنوان یک فرد موثر در موضوعات امنیتی، سیاسی و انتظامی بشناسند؛ راحتتر میتواند تصمیم بگیرد و نمایندگان هم به خاطر جایگاه ویژهی او بیشتر سعی میکنند نظرشان را به نظر وزیر نزدیک کنند تا اینکه بخواهند او را تحت تأثیر قرار دهند.