به گزارش افتاب صبح و به نقل از ایلنا هرچند از بهمن ۱۳۷۱ تا تیر ۱۳۸۲، سردبیر روزنامه همشهری بوده و در روزنامههای شرق و هممیهن و هفتهنامه شهروند امروز حضور داشته اما، بیش از یک روزنامهنگار به عنوان سیاستمدار و فعال سیاسی شناخته میشود. محمد عطریانفر که در ۶۳ سالگی در آستانه بازنشستگی از وزارت نفت است، تجربه معاونت سیاسی وزارت کشور در دوره وزارت عبدالله نوری و عضویت در شورای شهر تهران را نیز در کارنامه خود دارد.
تجربه فعالیت در رسانه کافی بود تا در لابهلای مصاحبه به تیترهایی که میدهد، دقت زیادی داشته باشد. با حوصله به تمام سوالات پاسخ داد و تلاش میکرد پاسخهایش کلیشهای نباشد. به عنوان یکی از اعضای حزب کارگزاران هرگونه اختلاف جدی را در این تشکل سیاسی تکذیب میکند و معتقد است برای حضور آقای هاشمی در تریبون نماز جمعه، رهبری منعی ایجاد نکرده است.
مشروح گفتوگوی تفصیلی ایلنا با محمد عطریانفر را میخوانید:
در حال حاضر مشغول به چه کاری هستید؟
در حال حاضر کارمند دولت و در آستانه بازنشستگی از وزارت نفت هستم و حدود سه ماه دیگر بازنشسته میشوم.
آیتالله هاشمی میخواست جامعه روحانیت مبارز تهران لیست مشترک بدهیم
در مورد آخرین وضعیت و تغییرات حزب کارگزاران کمی صحبت میکنید.
حزب کارگزاران با پیشینه ۲۱ سال فعالیت سیاسی از سال ۷۴ تا کنون با فراز و فرودهای بسیاری روبرو بوده است. این حزب در دولت دوم آیتالله هاشمی از سوی جمعی از مدیران ارشد وتکنوکرات دولت وقت شکل گرفت.
در آستانه انتخابات مجلس چهارم برخی وزرا خدمت آقای هاشمی این موضوع را مطرح کردند که در انتخابات پیش روی مجلس چهرههایی از شخصیتهای تاثیرگذار در جهت پیشرفت و توسعه کشور اعلام موجودیت کنند.
آقای هاشمی در گام نخست چندان موافق نبودند و این تلقی را داشتند که اگر افراد مورد انتظار در لیست مشترک با جامعه روحانیت مبارز تهران قرار گیرند کفایت میکند. گفتوگوهایی از طریق آقای هاشمی با جامعه روحانیت مبارز تهران شکل گرفت اما نشان داد همراهی مدّ نظر آیت الله هاشمی صورت نمیگیرد.
حزب کارگزاران با رای موافق رهبری شکل گرفت
بازتاب عدم همراهی از این جهت اهمیت داشت که آقای هاشمی خود شاخصترین چهره جامعه روحانیت مبارز بود و اینکه برخی با نظر آقای هاشمی موافقت نکنند کمی مورد تعجب و دور از انتظار بود. آیت الله هاشمی با آیتالله خامنهای مطرح کردند که شما توصیه کنید چهرههای جدیدتری در لیست جامعه روحانیت مبارز قرار گیرد. رهبری ضرورتی به این کار ندیدند وگفتند اگر افرادی علاقمند به ایجاد تشکل سیاسی هستند، اقدام کنند. فیالواقع حزب کارگزاران با رای موافق رهبری شکل گرفت. این در حالی بود که رییس جمهور وقت آقای هاشمی آن زمان با تشکیل حزب موافقت جدی نداشتند.
آیتالله هاشمی پس از موافقت رهبری با تاسیس حرب موافقت کرد
البته تصوری که عموم سیاسیون از حزب کارگزاران دارند، خلاف این است؛ باور بسیاری این است که حزب کارگزاران بنا به توصیه آقای هاشمی شکل گرفته است، ویا اینکه برخلاف میل رهبری اتفاق افتاده، درحالی که در حقیقت، ماجرا معکوس بود. رای موافق رهبری با تشکیل حزب کارگزاران قطعی بود و در گام اول موافقت آیتالله هاشمی را نداشتیم که پس از موافقت ایشان، آقای هاشمی نیز با شکلگیری حزب همراه شدند.
حزب کارگزاران پیامد بازداشت آقای کرباسچی عضو ارشد خود، با بسامدهایی روبرو شد. در برههای فعالیتهای حزب متوقف شد. آقای کرباسچی در آن مقطع به عنوان دبیر کل حزب انتخاب شده بود. مضاف براینکه هیات موسس نیز از فضای سیاسی موجود گلایه شدیدی داشت. حدّفاصل سالهای ۷۸ تا یکی دو سال پیش، حزب نقش حداقلی در فعالیتهای سیاسی داشته است.
در انتخابات مجلس چهارم، حزب کارگزاران موفق شد تیم نیرومندی در حد ۱۲۰ نفر را به مجلس چهارم بفرستد. در ادامه این فرایند، در سال۷۶ که آقای خاتمی برای کاندیداتوری ریاست جمهوری مطرح شدند، قرار شد تشکیلات و سازماندهی حزب در اختیار ایشان قرار گیرد. پیروزی آقای خاتمی به لحاظ تشکیلاتی عمدتا مرهون نقشآفرینی حزب کارگزاران بود. به لحاظ فردی هم این پیروزی متعلق به شخص آقای خاتمی است. به لحاظ بازتاب اجتماعی هم ناشی از تمایل و تعلق خاطری بود که مردم نسبت به چهره متفاوت سید بزرگوار آقای خاتمی پیدا کرده بودند. این پیروزی برای حزب کارگزاران تعیینکننده بود و مجموعه موفقیتهایی که حزب در دو انتخابات مجلس وریاست جمهوری بدست آورد، شاید مقدمهای برای برخورد با این حزب شد.
از سال ۸۸ به بعد، تصمیم به بازسازی حزب کارگزاران گرفته شد
با تشکیل دولت آقای خاتمی و رونقگیری فعالیت احزاب و مطبوعات، کارگزاران هم در چارچوب جبهه دوم خرداد فعالیت میکرد و به تلاش خود تا سال ۸۸ ادامه داد اما یک حیات سیاسی حداقلی داشت. از سال ۸۸ به بعد، به این جمعبندی رسیدندکه حزب باید بازسازی و شورای مرکزی نیز ترمیم و تقویت شود؛ ضمن اینکه نهادهای استانی و شهرستانی بهمعنای درست راهاندازی شود.
همه موضوعات روز در کمیته سیاسی حزب بررسی میشود
سال گذشته موفق به تشکیل کنگره شدیم. کنگره با حضور کلیه اعضا شوراهای استانی و با حضور تعدادی بالغ بر ۶۰۰ نفر در تهران برگزار و نسبت به انتخاب شورای مرکزی اقدام شد. از سال گذشته تا به امروز این شورا به فعالیت خود ادامه میدهد و جلسات مستمر و منظمی دارد. هر دو هفته یکبار شورای مرکزی جلسه دارد. ضمن اینکه، فعالیت کمیتههای تخصصی حزب به خصوص کمیته سیاسی هر هفته منضبط انجام میشود. این کمیته فعالترین و موثرترین رکن حزبی است و موضوعات روز را پیگیری میکند.
از جمله در انتخابات سال گذشته مجلس، توفیقات نسبتا مهمی داشت و علیرغم همه محدودیتها برای اصلاحطلبان، توانستیم لایههای دوم و سوم را تشویق کنیم تا در انتخابات حضور داشته باشند. حزب کارگزاران نیز در پیروزی این لایهها نقش تشکیلاتی داشت و آنچه را که امروز به عنوان مجلس دهم با حضور نیروهای اصلاحطلب شاهدیم، ناشی از همین نقشآفرینی حزب و دیگر احزاب اصلاحطلب بود. کارگزاران هم در این رابطه در محور عملیاتی و پیشبرندگی فعالیت جبههای نقش چشمگیری داشت.
قرار نیست در حزب همه یکپارچه بگویند
برخی معتقدند با شروع فعالیت گستردهتر حزب کارگزاران، اختلافهای جدی در این تشکیل سیاسی به چشم میخورد و از حلقه اصفهان و حلقه کرمان سخن گفته میشود. اینها چقدر نزدیک به واقعیت است؟
این حرف درستی نیست. خرد جمعی نیروها را کنار یکدیگر جمع میکند. منظومههای سیاسی ترکیبی از نیروهای علاقمند به فعالیت جمعی هستند. نیروهایی که دارای دیدگاههای مستقل و همسو هستند، در موضوعاتی که پیش میآید اظهار نظر کرده و به جمعبندی میرسند. قرار نیست در احزاب همه یکپارچه و یک نوع سخن بگویند. افراد دیدگاههای خود را مطرح میکنند و به رای واحدی میرسند. کارگزاران هم مثل دیگر احزاب اصولگرا و اصلاحطلب در میان اعضای خود گفتوگوهای فراوانی دارد و در موضوعات مختلف هم اگر اختلاف سلیقه و نظری باشد ، بحث میکنند و درچارچوب مصوباتی به صورت یکپارچه از تصمیم مشترک حمایت میکنند.
هیچ حزبی در دنیا وجود ندارد که همه اعضا مثل هم فکرکنند. آنچه برخی مخالفان دامن میزنند، عمدتا در مقام اختلافافکنی است، مثلا میگویند فلانی از مصوبات حزب تمرد میکند، در حالی که به هیچ عنوان چنین چیزی وجود نیست.
مستقل از جبهه دوم خرداد برای انتخابات سال آینده فعالیتی نخواهیم داشت
در مورد انتخابات ریاست جمهوری آینده و محوریت شورایعالی سیاستگذاری چطور؟ برخی احزاب نسبت به این محوریت منتقد بودند. در حزب کارگزاران بر محوریت شورای عالی اجماع وجود دارد؟
حتما همینطور است. حول همان محور اجماع هست. ما به صورت مستقل برای انتخابات سال آینده فعالیتی نخواهیم داشت. کارگزاران تا اطلاع ثانوی که احزاب به معنای واقعی کلمه در کشور شکل گیرند و نظام سیاسی، در تدبیری معنادار ومتقابل انهارا به رسمیت بشناسد، در اجرای مناسک سیاسی درون جبهه دوم خرداد عمل میکند.
اتفاق نظر فراگیری نسبت به آقای روحانی وجود دارد
سال آینده اصلاحطلبان در انتخابات موضع متحدی خواهند داشت و کاندیدای واحدی را معرفی خواهند کرد. امروز در نقطهای قرار داریم که ایفای تکالیف اصلاحات در مقایسه با اصولگرایان، سادگی و راحتی بیشتری دارد؛ به این معنا که نامزد مورد انتظار اصلاحطلبان از پیش تعریف شده و عملا با همین گفتوگوهایی که در لایههای مختلف اصلاحطلبی صورت گرفته، اتفاق نظر نسبتا فراگیری در خصوص آقای روحانی وجود دارد، و این دستاورد مهمی در آستانه انتخابات محسوب می شود.
اینکه از یک سال قبل مشخص باشد کاندیدای مورد نظر کیست، خیلی مهم است. در حالی که اصولگرایان رقیب جدی اصلاحطلبان، سردرگمی عمیقی دارند آنها هنوز نمیدانند باید چه کنند و چه کسی را برای حضور معرفی کنند.
مخالفت با دولت مستقر امری طبیعی است
اگر اجازه بدهید بحث اصولگرایان و مخالفتها با دولت را با موضوع انتخابات گره بزنیم. در آستانه انتخابات فشار روی دولت هر روز بیشتر میشود تا جایی که سخنگوی دولت میگوید سریال فشارها تا انتخابات ادامه پیدا خواهد کرد نظر شما در این مورد چیست؟ این فشارها چقدر باعث محدودیت چهرههای سیاسی اصلاحطلب میشود؟
در کشوری که قدرت دست به دست میشود و از یک حزب به حزب دیگر منتقل میشود و تفکری حاکم و تفکر دیگر در اقلیت قرار میگیرد، رقابتها با مخالفتها و برخی دستاندازها مواجه میشود که این امری طبیعی است و جنبه های اخلاقی مخالفت ها هم اشکالی ندارد.
نمیتوان توقع داشت اگر دولتی بر سر کار است، با آن مخالفتی صورت نگیرد. این مخالفت در دو سطح ممکن است مطرح شود؛ سطحی از مخالفتها به نوع نگرش و رویکرد حاکمیت و دغدغهها و مخالفت با آن بازمیگردد و اینکه چه مسائلی در اولویت است. در واقع این نوع مخالفت، مخالفت فکری-سیاسی است به گونهای که اندیشه ای پسندیده نمیشود و نقد میشود. باید به این نوع مخالفتها احترام بگذاریم.
سطحی از مخالفتها وجود دارد که به عملکرد مجریان، به خصوص چهرههای شاخص دولت و در حد کارگزاران ارشد یا میانی وزارتخانه برمیگردد. اگر عملکرد دولت در قبال مردم در مقایسه با قول و قراری که در آستانه انتخابات به مردم داده شده، مطابقت پیدا نکند و عملکردها ضعیف باشد و مردم یا کسانی که باید از خدمات دولت بهرهمند باشند، رضایت کافی نداشته باشند، این نوع مخالفتها و نقدها هم طبیعی خواهد بود.
در این فضا جریانهای مخالفِ دولتِ حاکم از بستر مخالفت افکار عمومی استفاده و علیه دولت مستقر موضعگیری میکنند که این نقد قابل پذیرش است و نه تنها مخالفتی با آن نداریم بلکه آن را حُسن میدانیم. علت آن این است که اگر جریان نقد در کشور وجود نداشته باشد، عملکردهای بهخطا رفته اصلاح نمیشود و عملا دولتها دچار نوعی خودباوریهای کاذب و بیش از حد میشوند و ممکن است وظایف خود را روی زمین بگذارند.
از این دو سطح نقد که خارج شویم، طبعا امکان رخدادن برخی مخالفتهای دیگر نیز وجود دارد که فارغ از تفاوت در اندیشه سیاسی یا فارغ از نحوه ارزیابی و ملاک عمل قرار دادن استانداردها نسبت به عملکرد دولت است، که ناصواب وخصمانه است.
خصومتهای احتمالی، استفاده از ابزار غیراخلاقی برای هجمه به رقیبِ مستقر به عنوان راهی که در دوره بعد دچار دستانداز شود یا به انحراف کشاندن افکار عمومی در انتخابات از مواردی است که به طورغیرطبیعی اتفاق میافتد و حتما غیرمشروع است.
نهادهای ناظر نگذارند مخالفتها از سطح منطقی و قانونی خارج شود
همواره بیاخلاقیها و بیادبیهای بسیاری در آستانه رقابتها رخ میدهد. اینجا رقیبی که مورد هتک قرار میگیرد، کار چندانی نمیتواند انجام دهد. در نهایت میتواند توضیحی مطرح کند اما نهادهای مرجعی در حوزه داوری قرار دارند که باید نظارت کنند تا مخالفتها از سطح منطقی و قانونی و مشروع خود خارج نشود. اعتقاد دارم این نهادها باید جلوی رقیبی که فعالیت غیر اخلاقی میکند، بایستند و از دروغپردازی، افترا، توهین و فحاشی و فضاسازیهای بیمورد جلوگیری کنند.
سه سطح مخالفت با دولت روحانی
احساس من این است دولت موجود یعنی دولت آقای روحانی از هر سه نوع مخالفت بینصیب نیست؛ دولت در اندیشه سیاسی مخالف دارد و عموما اصولگرایان در این مورد مخالف دولت هستند.
مخالفتهایی در مورد نحوه عملکرد دستگاهها و مشی آنان وجود دارد که نوعا تکنوکراتها و مدیران در سطوحی از اجرا شایسته این جنس نقدها هستند که آن هم مورد احترام است.
مخالفتهایی هم از نوع بیاخلاقی و بیتدبیری از جنس افترا و اتهامزنی وجود دارد که بیشتر محصول رفتار تندروهاست که از همان سال ۹۲ نیز وجود داشته وهمچنان باقی است.
روحانی محصول پدیده فاصله گرفتن از تندوری است
آقای روحانی جدای از صلاحیت ذاتی، محصول پدیدهای است که آن پدیده، عزیمت مردم از افراط و تندرویهاست. این صداها را گاهی از تریبون مجلس میشنویم یا از طریق رسانههایی که در اختیار دارند و هم از برخی تریبونهای عمومی. اعتقاد دارم مصلحت نیست تریبونهای عمومی در اختیار تندروها و افراطیون قرار گیرد اما متاسفانه این پرهیز وجود ندارد.
اینها انواع مخالفتهایی است که نسبت به دولت آقای روحانی وجود دارد، که بخش غیر اخلاقی آن تاثیر چندانی ندارد، تنها زحمت دولت را بیشتر میکند.
هالهای از امنیت دولت میرحسین موسوی را فرا گرفته بود
به این ترتیب شما هم معتقدید فشار روی دولت آقای روحانی نسبت به دیگر دولتها بیشتر بوده است؟
از ابتدای انقلاب تا حدود سال شصت چند دولت کوتاهمدت داشتیم؛ دولت موقت مرحوم بازرگان، دولت شهید رجایی و دولت شهید باهنر؛ که عمر این دولتها بسیار کوتاه بود و چندان نمیتوانند در مقام بررسی و نقد واقعبینانه قرار گیرند.
دولتهایی طولانیمدت عملا از اوایل دهه ۶۰ مستقر شدهاند؛ دو دوره دولت آقای مهندس موسوی را داریم که ذیل منویات و راهبردهای رییسجمهور وقت انجام وظیفه میکرد. دو دوره دولت آقای هاشمیرفسنجانی را داریم که به عنوان دولت سازندگی شناخته میشود. دو دوره دولت آقای خاتمی یا به اصطلاح دولت اصلاحات را داریم، دو دوره هم آقای احمدینژاد و تا الان یک دوره هم دولت آقای روحانی را داریم.
این چهار دوره با یکدیگر قابل مقایسه هستند. آنچه میتوان بهصورت کلی گفت این است که در هشت سال اول دولت مهندس موسوی، کشور در دوره دفاع مقدس قرار داشت و همه امکانات به سمت حل مسائل جبهه بسیج شده بود. امام به عنوان رهبر انقلاب پشتیبانی نیرومندی از دولت داشتند و برخی از مخالفتها را به مصلحت نمیدانستند.
مخالفتها در آن دوره هم از هر سه جنس وجود داشت اما به طور طبیعی دولت مهندس موسوی در پناه حمایتهای بیدریغ حضرت امام از یک صیانت جدی برخوردار بود و از همین جهت تحت فشار آنچنانی قرار نداشت. البته محدودیتها و فشارهایی از جمله کمبودها وجود داشت. نبودِ امکانات و مشکلات منابع درآمدی و نفتی باعث میشد چرخ کشور درست نچرخد، هزینههای سنگین جنگ وجود داشت.
مردم نقدشان را به دولت موسوی به تاخیر میانداختند
در این دو دوره مردم قناعت نفس و نجابت ویژهای داشتند و دولت را همراهی میکردند و نقد خود را به تاخیر میانداختند، از این جهت دوره دولت مهندس موسوی دورهای بود که هالهای از امنیت دولت را فرا گرفته بود.
بعد از دولت دفاع مقدس، دولت سازندگی بر سر کار بود. در دوره اولِ آقای هاشمی دولت با امنیتخاطر کار خود را پیش برد، اما در دوره دوم به شدت مورد نقد جریانهای افراطی چپ و راست قرار گرفت و فشارهای سنگینی بر آن وارد شد.
دولت اول خاتمی با امنیت خاطر گذشت
دولت آقای خاتمی، دوره شکوفایی، بهرهوری و حماسه ملی بود. آقای خاتمی دوره اول خود را با یک امنیت خاطر و فراگیر سپری کرد اما در دوره دوم ایشان هم دچار دستاندازهای سنگینی شد.
احمدینژاد مدعی بود هیچ دولتی اندیشههای امام را نمایندگی نکرده است
آقای احمدینژاد هم که خود پدیده نوظهور، وصله ناچسب و منحصر به خودش بود. آقای احمدینژاد تمامی دولتهای پیشین خود را نفی میکرد و مدعی بود که دولتهای قبل از او فکر امام را نمایندگی نکردهاند ادعای آوردن طرحی نوی و متفاوت از دیگر دولتها را داشت لذا این دولت در هر دو دوره وصله متفاوتی از دولتهای گذشته بود.
البته دولتآقای احمدی نژاد از حمایتهای بیدریغ نهادهای مرجع و تریبونهای ویژه برخوردار بود و کمتر مورد نقد و مخالفت قرار میگرفت، ضمن اینکه هیچ نقدی را هم پاسخگو نبود، بی تدبیریهایی که آثار منفی و زیانبار و حمایتهای بیدریغ آن دوره را الان شاهد هستیم.
۵۰۰ میلیارد در حوزههای غیر زیرساختی هزینه شد
بیش از ۷۰ درصد درآمد ارزی به میزان ۵۰۰ میلیارد از ۷۰۰ میلیارد دلار در حوزههای غیر زیرساختی هزینه شد. شبکه دیوانسالاری مثبت ما در دولت از درون دچار کاستی شد و نیروهای اصلی خود را از دست داد. بسیاری از جریانهایی که صادقانه آمار خود را برای بهتر اداره شدن کشور، عرضه میکردند به خلافگرایی و دروغپردازی گرفتار شدند.
شیوه برخوردهای دولت نهم و دهم با جهان معاصر، بهگونهای بود که در همه نهادهای بینالمللی دچار سرخوردگی شدیم و آسیب شخصیتی و حیثیتی دیدیم. اینها آثاری بود که از آن دوره بر جای گذاشته شد.
دولت روحانی به لحاظ تحمل هجمهها، مشابه دوره دوم خاتمی و هاشمی است
دولت آقای روحانی به لحاظ تحمل هجمهها، از جهاتی مشابه دوره دوم آقای خاتمی و هاشمی است و از جهت دیگری از آن دورهها مصایب سنگینتری تحمل میکند. دولت روحانی میراث بدی از دولت قبل به ارث برد و با کشوری مواجه شد که سرمایه منفی و خزانه خالی داشت و بدتر آنکه باید نسبت به اینها نزد ملت پاسخگو هم می بود.
دولت روحانی از ابتدا با بحران بینالملی تحریم مواجه بود که باید آن را حل میکرد. از این حیث دولت یازدهم در مقایسه با ادوار ۱۰ گانه دولتهای پیش، گرفتاریها و محدودیت های سنگینتری داشته است.
در دولت احمدینژاد مردم چشمانداز روشنی برای نسلهای آینده خود نداشتند
با این وصف وضعیت روحانی در انتخابات آینده را چگونه ارزیابی میکنید؟
دولت روحانی در مجموع برای انتخابات سال آتی، امید پیروزی جدی دارد. مردم علیرغم اینکه در روند زندگی عادی خود با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند، اما انصاف دارند و همین واقعبینی و نجابت، آنها را به سمتی هدایت میکند که عارف به وضعیت گذشتهاند و وجدان ملی آنها شهادت میدهد که روز به روز ارزش سرمایههای ملی و خانوادگی شان در ان دوره مصیبت بار چگونه کاهش پیدا کرده است، قدرت خریدشان کاسته میشد و روز به روز با تورم شکننده روبرو بودند و امید بهروزی و چشمانداز روشنی برای نسلهای آینده خود نداشتند این واقعیت آن چیزی است که مردم به خوبی درک میکنند.
از این جهت مردم به آقای روحانی حق میدهند که اگر در دوره اول نتوانسته زندگی شان را آنطوری که مدنظر آنها است، پیش ببَرد اما توانسته از بسیاری رویکرد های ناصواب پیشین جلوگیری کند و این جلوگیری از ضرر، خودش بهنفع کشور است.
دولت اقدامات بسیار انجام داده و گزارش آن هم به مردم ارائه شده است. مردم، امروز نسبت به آینده اقتصادی و آینده نسل بعد از خود آرامش نسبی دارند و جمعبندیشان این است که کسی برابر آقای روحانی یارای رقابت جدی نخواهد داشت و رای خود را در سبد او قرار خواهند داد.
دولت روحانی نتوانسته موفقیتها را برای مردم بازگو کند
بزرگترین نقد به دولت یازدهم را چه میدانید؟ آیا میپذیرید که دولت برابر فشارها بیش از حد منفعلانه عمل میکند یا معتقدید کاری بیش از این نمیتوان انجام داد؟
نقدی که میتواند وارد باشد، یک نقد کلی است و آن اینکه دولت نتوانسته آنطور که بایسته است، موفقیتهای خود را به زبان مردم برای آنها بازگو کند؛ این نقطه ضعف دولت است.
اگرچه دولت عملکرد توفیقآمیزی داشته اما همین که نتوانسته توفیقات را به زبان قابل فهم برای مردم بیان کند، خسارت است. هرکسی تلاشی میکند یا توفیقی بدست می آورد، باید پیام آن را به خوبی به گوش مردم برساند.
آقای روحانی خود بهخوبی و در حدّ بضاعت و با وجود محدودیتها توانسته عملکرد و دستاوردهای دولت را برای مردم تشریح کند. اما مردان ریاست جمهوری در این زمینه دچار ضعف جدی بوده و هستند. به عبارت دیگر وزرای دولت، روسای سازمانها، دستگاههای مسئول در سراسر کشور، استانداران و برخی فرمانداران تکالیفی داشتند که میتوانستند در حد خود برای تبیین و تشریح عملکردها یک حسن روحانی کوچک باشند، اما در این رابطه گام چندانی برنداشتند.
برخی فشارها فوق طاقت دولت بوده است
البته فشارهایی هم وجود داشته که فوق طاقت دولت بوده است و دولتمردان تا جایی که توانستند تحمل کردند اما قادر بودهاند نسبت به برخی از این فشارها هم واکنشهایی را داشته باشند. بنابراین به نظر من در این زمینه مقداری کمکاری صورت گرفته است اما در مجموع خیلی نمیتوان نقدی بیش از این به دولت وارد کرد.
در این میان برخی نسبت فلان وزیر یا فلان وزارتخانه نقدی را وارد میکنند این هم اشکالی ندارد، کجا گفته شده که هر وزارتخانهای به صورت صددرصد میتواند عملکرد قابل دفاعی داشته باشد که مخاطبان خود را قانع کند. در این خصوص همه دولتها دچار ضعف بودهاند، البته نهادهایی مثل وزارت خارجه، وزارت بهداشت و وزارت دفاع یا حتی وزارت اطلاعات، دستاوردهایی برای زندگی مردم داشته و توانستهاند ثباتی را به وجود آورده و آرامشی را به زندگی مردم بازگردانند. حالا ممکن است در یک وزارتخانه هم ایرادهایی وجود داشته باشد. در مجموع وقتی بخواهیم عملکرد دولت را در واقع بینانه و براساس استانداردهای ایرانی، ارزیابی کنیم، دولت نمره قبولی خوبی داشته است.
اصولگرایان اگر نیروی درجه اول هم داشته باشند، آن را مقابل روحانی مطرح نخواهند کرد
شاخصترین رقبای روحانی در انتخابات دوره آینده را چه کسانی میدانید؟
قبلاً هم اشاره شد، در حوزه اصلاحطلبی رقیبی برای آقای روحانی مطرح نیست. در حوزه اصولگرایی هم اصولگرایان دچار نوعی ابهام هستند و نمیدانند چه کسی را مطرح کنند. در این میان چون در دوره دوم انتخاباتی هستیم که رییس جمهور مستقر میتواند در آن شرکت کند، اصولگرایان حتی اگر نیروی درجه اول هم داشته باشند، در این دوره مطرح نخواهند کرد. به ادبیات عوامانه می گویند ممکن است مهره اصلی بسوزد و به ادبیات سیاسی گفته می شود اگر این چهره توفیق چندانی پیدا نکند، عملاً نمیتواند برای دوره آینده هم مطرح شود. لذا فکر میکنم اصولگرایان دچار نوعی ابهام وتفرق اند و باید این حیرت را از سر خود بگذرانند. اگر همین الان به اظهارنظرهای برخی شخصیتهای اصولگرا مراجعه کنیم، از عمق کلمات سیاسی و واژههای آنها میتوان فهمید که نتوانستهاند به جمع بندی برسند و چهره قابل توجهی را مطرح کنند. در حالی که زمان زیادی هم پیشرو نداریم.
لاریجانی و رضایی و ولایتی در انتخابات نامزد نمیشوند
نزدیک به هفت ماه تا انتخابات فاصله داریم و اصولگرایان باید تا الان کاندیدای مورد نظر خود را پیدا میکردند. البته در این میان چهرههای مهم آنها، کم و بیش همچنان مطرح هستند. اما حتماً شخصیت محترمی مثل آقای ولایتی برای این دوره در انتخابات شرکت نمیکند، قطعا آقای علی لاریجانی مطرح نخواهد شد یا محسن رضایی یقینا نخواهد آمد.
اگر اصولگرایان چهرههایی در سطح ضرغامی، قالیباف و جلیلی معرفی کنند، شکست میخورند
افرادی مثال ضرغامی، قالیباف، جلیلی نامهایی است که این روزها بر سرزبانهای چهره های اصولگرا مطرح هستند ولی اصولگرایان هر کسی را در این سطح انتخاب کنند، برای شکست به میدان دعوت کرده اند.
چقدر احتمال میدهید که با توجه به منع احمدینژاد از حضور در انتخابات، اصولگرایان از آقای روحانی حمایت کنند و چقدر احتمال میدهید که حامیان احمدینژاد گزینهای را غیر از فرد مورد اجماع اصولگرایان معرفی کنند؟
حضور احمدینژاد خلاف امر ولایی نیست
سربازگیری آقای احمدینژاد از درون جبهه اصولگرایی بوده و خواهد بود. علیرغم اینکه شخص ایشان توسط اصولگرایان به گونهای دفع شده و عملاً دیگر او را به رسمیت نمیشناسند . اما حضور احمدینژاد و حامیان او در کارزارهای انتخاباتی به گونهای است که نیروها و مخاطبان خود را از درون اصولگرایان انتخاب میکنند.
در هیمن راستا معتقدم درصورتیکه آقای احمدینژاد در صحنه باقی میماند، امکان توفیق در برابر روحانی را نداشت و شکست میخورد. ضمن اینکه اساساً صلاحیت و کفایت او هم نزد شورای نگهبان مورد قبول قطعی واقع نمیشد و با تردید جدی روبرو بود. با همه اینها فراموش نکنیم که ایشان از حضور در انتخابات منع نشد؛ بلکه از ناحیه رهبری توصیه به عدم حضور در انتخابات شد. فیالواقع اگر احمدینژاد امروز برای حضور در عرصه انتخابات ابراز تمایل کند، خلاف رای ولایت و امر ولایی رهبری اقدامی انجام نداده بلکه با این کار به توصیه و صلاحدید رهبری عمل نکرده است.
اصولگرایان در غیاب احمدینژاد راحتتر به کاندیدای واحد میرسند
رهبری هم خودشان اشاره کردند که «من منع نکردم؛ توصیه کردم.» اما اتفاقی که می افتد و احمدینژاد هم به این توصیه رهبری عمل خواهد کرد این است که بیش از آنکه عدم حضور آقای احمدینژاد (معتقدم اگر احمدینژاد اعلام حضور میکرد، رد صلاحیت میشد) به نفع اصلاحطلبان باشد، به نفع اصولگرایان است. چون توصیه رهبری به ایشان برای عدم حضور در انتخابات، در واقع ابتدا دو قطبی درون اصولگرایان را مرتفع کرده است. چون اساساً انتخابات یعنی صحنهای برای دو قطبی و سه قطبی شدن و رقابت در برابر یکدیگر.
فعلاً توصیه مقام معظم رهبری اصولگرایان را بسیار خوشحال کرده و آنها با عدم حضور وی در رقابتهای انتخاباتی راحتتر میتوانند به چهره دیگری دست پیدا کرده و رای اقلیتی که در انتخابات برای کاندیدای اصولگرا رقم زده می شود از شرایطی که احمدینژاد در انتخابات حضور پیدا میکرد، بیشتر خواهد بود.
احتمال حمایت اصولگرایان معتدل ولو غیر رسمی از روحانی دور از انتظار نیست
در هر حال آقای احمدی نژاد به کسی جز خود باور ندارد و بعید است کسی را مستقیما مطرح و مورد حمایت قرار دهد اما احتمال حمایت اصولگرایان معتدل ولو غیر رسمی از روحانی دور از انتظار نیست.
اگرچه روی افراد نمیتوان گمانه زنی کرد اما آنچه فعلا میتوان گفت، این است که چه کسانی قطعاً حضور پیدا نمیکنند.کما اینکه پیشتر عرض کردم . حتی مثلاً شخصیتی مثل آقای باهنر هم در این دوره که ظرفیت مطرح شدن را دارد، اما قطعاً ایشان هم از موضع تدبیر سیاسی بجا در این دوره شرکت نخواهد کرد.
افرادی که بعضاً علاقمند به مطرح و چهره شدن، ولو با شکست هستند، بدشان نمیآید در این عرصه شرکت کنند در این میان و در شرایط بیکسی هم اصولگرایان مجبورند در مورد یکی از این چهرهها دست به انتخاب بزنند. معتقدم جریان پایداری و نه آقای احمدینژاد! هم یک نفر را از میان اصولگرایان انتخاب خواهند کرد. به عبارت دیگرچون بستر نیروهای طرفدار احمدینژاد، درون اصولگراهاست. وقتی وی نباشد، رای آنها لاجرم به فردی نزدیک به دیدگاه او اختصاص خواهد یافت.
احتمالا شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان وقت را درگیر انتخابات شوراها کند
ترکیب شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان را چقدر مناسب میدانید؟
چون کاندیدای مورد نظرمان برای انتخابات ریاست جمهوری مشخص است، شورای عالی در زمینه انتخابات کار چندانی نخواهد داشت. شورای عالی سیاستگزاری اصلاحطلبان در شرایطی که کاندیدای اصلاحطلبان هماکنون روشن باشد، وجهه همت خود را صرف توصیههای موفقتر و موثرتر به رییسجمهور خواهد کرد و چه بسا اهتمام بیشتر خود را صرف انتخابات شوراها کند. بنابراین شورای عالی در بحث انتخابات ریاست جمهوری ماموریت ویژهای نخواهد داشت، به خصوص اینکه شورای عالی وظیفه اجرایی خاصی نداشته و بیشتر تکلیف راهبردی و کلان دارد.
ائتلاف حامیان دولت و اصلاحطلبان در انتخابات شوراها بسیار مشکل است
آیا ائتلاف اصلاحطلبان با حامیان دولت، همچون انتخابات سال ۹۴ در این دوره هم قابل تکرار است؟
این ائتلاف برای انتخابات ریاست جمهوری قطعی است . این دو جریان مطالبات شان با یکدیگر منطبق است. اعتدال و توسعه و اصلاح طلبان و نیروهای اقماری اصلاحات، منطقشان به صورت صددرصدی با یکدیگر منطبق است، بخاطر اینکه کاندیدا مشخص است. اما در رابطه با انتخابات شوراها دچار دستاندازهایی خواهند شد و چه بسا در مورد شوراها شرایط از انتخابات مجلس سختتر باشد.
تاثیر بزرگان اصلاحطلب در انتخابات
نقش بزرگان جریان اصلاحات در این میان به خصوص در رابطه با انتخابات شوراها چگونه خواهد بود؟
کشور به اعتبار جمهوریتی که در نظام سیاسی خود پذیرفته و مبتنی بر مردمسالاری است، موضوع انتخابات را موضوعی اصیل میداند و همواره انتخابات برای همه مسئولان امری مهم و محوری است. به همین جهت شخصیتهای موثر چه در سطح اصولگرا و چه اصلاحطلب، در آستانه انتخابات ماموریت قطعی و اصلی خود را مسائل انتخاباتی میدانند.
در این شرایط نیز اصلاحطلبان و چهرههای شاخص آنها اعم از آیتالله هاشمی، آقای خاتمی، روحانی، عبدالله نوری، موسوی خویینیها تا دیگر چهرههایی که شان سیاسی و تاثیرگذاری دارند، در آستانه انتخابات با هوشیاری کامل حضور خواهند داشت و تجربیات پیشین خود را سخاوتمندانه در اختیار کارگزاران انتخابات در جبهه اصلاحطلبی قرار میدهند.
روابط سیاسی اصفهان خیلی برایم شناخته شده نیست
شما خودتان در جریان اصلاحات در رابطه با انتخابات فعالیتی خواهید داشت؟
تکلیف افرادی مثل ما نیز درون جبهه تعیین میشود، اگر ماموریتی بر عهده ما بگذارند با کمال میل انجام میدهیم.
آیا قرار است شما در اصفهان فعالیتهای منطقهای داشته باشید؟
نزدیک به نیم قرن است که در تهران زندگی می کنم و روابط سیاسی داخلی اصفهان خیلی برایم شناخته شده نیست. اما در سطح مناسبات ملی اگر مسئولیتی بر عهده من بگذارند، با کمال میل انجام می دهم. افرادی هم که در حوزه اصلاحطلبان فعال هستند، به تناسب ظرفیتها، صلاحیتها و کارآمدیشان عهدهدار این وظایف میشوند. با توجه به تجاربی که در حوزه رسانه دارم، ممکن است مشورت یا توصیهای داشته باشم که قطعا دریغ نخواهم کرد.
احزاب درون جبهه تا مرحله رسیدن به اهداف مرحلهای، وفاداری خود را نشان میدهند
چه سازوکاری باید صورت گیرد که تجربه انتخابات دوره قبل شوراها و انتخابات مجلس دهم تکرار نشود؟
در این زمینه هیچ تضمینی وجود ندارد. ممکن است این اتفاق یا واقعهای دیگر تکرار شود و این ارتباطی به افراد ندارد. این خصلت رقابتهای انتخاباتی از جنس جبهه است. در حالیکه وقتی یک حزب، نیرویی را انتخاب کند و به قدرت برساند، رویکردی متفاوت خواهد داشت اما جبههٔ سیاسی یکسری اهداف مرحلهای را برای خود تعریف میکند وتا پایان هم پاسخگوی همه چیز نمیتواند باشد.
احزاب درون جبهه معمولاً تا مرحله رسیدن به اهداف مرحلهای، وفاداری خود را نشان میدهند و به آنچه توافق شده ملتزم هستند، اما از آن نقطه به بعد نمیتوان توقعی داشت. همانطور که در انتخابات جبههای که در پارلمان دهم پیش رفت، اساساً بحث ریاست مجلس را با هیچیک از نیروهای مورد حمایت نداشتیم. تمام تلاش نیروهای درون جبهه اصلاحطلب و نیروهای موتلف آنها روی یک هدف مرحلهای بود و آن عبارت بود از جلوگیری پیروزی مطلق نیروهای تندرو و افراطی. در این رابطه هم توفیق خوبی به دست آمد.
اما اینکه وقتی منتخبان به مجلس میروند نسبت به دستهبندیها، فراکسیونها و کمیسیونها و ریاست مجلس چه خواهند کرد، جزو تکالیف درونی پارلمان در جبهه اصلاحات است که باید در این مورد هم با یکدیگر توافق کرد. علیهذا در انتخابات جبههای اهداف کوتاهمدت، مرحلهای و وفاداری نیز محدود به اهداف مقطعی است، جبههها نسبت به اهداف مطلق قابل اعتماد نیستند.
آیا اطلاع دارید که در مورد معرفی روسای ستادهای انتخاباتی تعاملی وجود دارد یا خیر؟
اگر کسی بخواهد برای پیروزی مطلوب خود ستادی ایجاد کند، میتواند این کار را انجام دهد. اگر کسی خواست به او کمک کند، کسی مزاحم او نخواهد شد.
نیازی نیست که طرف کمککننده از کاندیدای مورد حمایت اجازه بگیرد. اگر آقای روحانی میخواهد ستادی به تدبیر خود تشکیل دهد، حتماً رییس ستادی هم مشخص خواهد کرد. کسانی هم که علاقمندند برای اقای روحانی تلاشی کنند، آزادند برای خود ستاد تشکیل دهند، اما عقل مدّبر حکم میکند با ستاد رسمی شخص مورد نظر همگرا و هماهنگ باشند و این اتفاق هم خواهد افتاد.
بررسی صلاحیتهای شوراهای شهر توسط شورای نگهبان بعید است
اینکه گفته میشود تایید صلاحیتهای شورای شهر هم ممکن است توسط شورای نگهبان انجام شود چقدر صحیح است؟
بعید است که این مسئله تا انتخابات پیش رو عملیاتی شود. آنچه در قانون آمده این است که بررسی عدم صلاحیت کاندیداهای شورای شهر، توسط مجلس شورای اسلامی و مشخصاً از ناحیه کمیسیون امور داخلی و شوراها انجام میشود.
در مورد صحبتهای آقای جنتی به عنوان دبیرشورای نگهبان نظرتان چیست؟
آقای جنتی دو جایگاه دارد؛ اول اینکه ایشان دبیر شورای نگهبان و اخیراً رئیس مجلس خبرگان است، دوم مسئولیت دیگر ایشان که امامت موقت جمعه تهران است.
اظهار نظرهای حقوقی شورای نگهبان معمولاً از سوی آقای جنتی مطرح نمیشود. سخنگوی شورای نگهبان مطرح میکند و آقای جنتی شخصاً کمتر اظهارنظر حقوقی میکنند. آنچه مدنظر سوال شما است، فرمایشهایی است که در نماز جمعه مطرح میکنند، این هم طبیعی است که ایشان این صحبتها را داشته باشند.
احمدینژاد حق دارد به عنوان یک شهروند فعالیت سیاسی داشته باشد
در مقابل سخنرانیها و سفرهای استانی آقای احمدینژاد میبینیم که آقای خاتمی ممنوعالبیان است. فکر میکنید سازوکاری برای برداشته شدن این فضا در دولت دوم روحانی وجود دارد؟
توصیه رهبری به آقای احمدینژاد ارتباطی به سخنرانی و سفرهای او ندارد. این توصیه به معنای این نیست که او فعالیت سیاسی نداشته باشد. نباید این حق را از ایشان دریغ کنیم. اقای احمدینژاد حق دارد به عنوان یک شهروند و سیاستمدارِ واجد عقل جزوی و کسی که در دورهای مصائبی را بر کشور وارد کرده، و هم اینک مورد نقد است، از عملکرد خود دفاع کند و با همراهی حامیان خود کاراقناع را پیش ببرد.
به نظر من نبایدآقای احمدینژاد را از سخنرانی منع کرد. هیچ ایرادی بر اقدامات ایشان وارد نیست. در این میان تنها توقعی که وجود دارد، این است که آقای احمدینژاد در فعالیتهای سیاسی خود، کار غیراخلاقی انجام ندهند.
نظام سیاسی ایران خود را از ظرفیت اعتمادساز خاتمی محروم کرده است
در رابطه با وضعیت ممنوعالبیانی آقای خاتمی، ما هم جزو معترضان این مسئله هستیم. آقای خاتمی یک شخصیت ممتاز، ملی، متدین به همه مبانی شریعت و دارای وجاهت بینالمللی و داخلی است. نظام سیاسی ایران با این کار واقعا خود را از ظرفیت اعتمادساز آقای خاتمی محروم میکند و در این میان آقای خاتمی زیانی نمیبیند، از کشور این موهبت دریغ میشود. با این محدودیت، فشارهای روی آقای خاتمی نیز کمتر شده است. شاید اگر از خود آقای خاتمی هم بپرسیم ایشان نیز از این محدودیت ابراز رضایت کنند. اما حقیقتاً نظام در حال خسران است چراکه آقای خاتمی یک سفیر صلح است که میتواند مایه «همافزایی اعتمادملی» برای نظام باشد. کسی که جامعهای را به حضور در انتخابات ترغیب کند، نشان میدهد که با این ظرفیت عملاً به نفع نظام سیاسی ایران قدم برمیدارد.
اگر ممنوعیت خاتمی تاثیری داشت، کلیپ سی ثانیهای «تکرار میکنم» حماسه بوجود نمیآورد
آیا دولت میتواند کاری کند که در دوره دوم محدودیتها و ممنوعیتها برای آقای خاتمی کمتر شود.
نهادهای تصمیمگیر ما یکی نیستند. اتخاذ تصمیم در موارد مختلف در دستگاههای متنوعی صورت میگیرد گاهی ممکن است برخی محدودیتها توسط شورای عالی امنیت ملی و برخی توسط قوه قضائیه ایجاد شود. موضوع آقای خاتمی فراتر از اینهاست. دستگاه قضایی میگوید این کار شورای عالی امنیت ملی است و شورای عالی امنیت ملی هم میگوید، کار ما نیست.
نمیخواهد کسی غصه هاشمی و خاتمی را بخورد
باز هم تاکید میکنم که این ممنوعیت هیچ زیانی به آقای خاتمی نمیرساند. اگر بنا بود ممنوعیت آقای خاتمی اثر منفی برای اصلاحطلبان داشته باشد، همان کلیپ ۳۰ ثانیهای معروف «تکرار میکنم» ایشان این حماسه بزرگ را به وجود نمیآورد. از این جهت نباید کسی غصه آقای هاشمی و اقای خاتمی را بخورد!
نباید به یک کشور با داشتن سه میلیون کارمند دولت، به خاطر پنجاه نفر آسیب روانی زد
چقدر موضوع فیشهای حقوقی میتواند در انتخابات و سبد رای روحانی تاثیرگذار باشد؟
موضوع فیشهای حقوقی بیش از اندازه بزرگ شد. گزارشی که مسئولان در سطح پارلمان مطرح کردهاند، حاکی از آن است که از مجموع ۹۳۰ مورد که بررسی شده، تعداد اندکی از این حقوقها افزایش بیرویه و نامتعارف داشته است.
مجموع افزایشهایی که گفته شد، کمتر از یکصد میلیارد تومان است. در حالی که در گذشته رقم یک مورد اختلاس سه هزار میلیارد تومان بود. از همین جهت به باور من موضوع فیشهای حقوقی اگرچه به عنوان یک ایراد ساختاری مورد نقد است، اما برخی آن را به ابزار سیاسی علیه دولت تبدیل کردهاند در حالی که این وضعیت فقط ربطی به دولت روحانی ندارد، بلکه بیشتر دولت پیشین باید پاسخگو باشد.
این فیش ها به طور ویژه از دولت آقای احمدینژاد آغاز شد و بعد ادامه پیدا کرده است. البته باید جلوی این عارضه گرفته میشد و درزمان وقوع مسئولان ذیربط باید نظارت و دخالت میکردند. اعداد و ارقامی که در رابطه با حقوقهای نامتعارف گفته شد، اندک است.
نباید به یک کشور با داشتن سه میلیون کارمند دولت، به خاطر پنجاه نفر آسیب روانی زد. وقتی با فیشهای حقوقی به بدنه دولت آسیب روانی وارد شود، این مسئله به روان نظام کارمندی ما لطمه می زند. ممکن است این مسئله برای انتخابات هم اثر اندکی داشته باشد، اما عارضه ملی آن بیشتر خواهد بود.
تمام ماجرای کرباسچی در ۶۰ میلیون تومان تخفیف، خلاصه میشد
برخی معتقدند در مقابل مسئله فیشهای حقوقی به اندازهای که لازم بود به بحث فروش املاک شهرداری توجه نشد. آیا شما هم معتقدید در این رابطه برخورد دوگانهای صورت گرفته است؟
بله، برخورد دوگانه در مسایل و معضلات مشابه همیشه بد وتردیدآمیز خواهد بود. در دوره شهرداری آقای کرباسچی شهرداری تهران و سازمانهای تابعه آن برای مدت یک سال زیر بررسی و تحت کنترل و کند و کاو دستگاه قضایی قرار گرفت و آنها ماموریت داشتند تا فیها خالدون این سوءظن را بررسی کنند و با تمام قوا هم وارد شدند، در نهایت کسانی مورد بازجویی قرار گرفتند و نهایتاً یک نفر محکوم شد که آن هم شخص آقای کرباسچی بود و بقیه افراد توسط دستگاه قضایی تبرئه شدند.
محکومیت آقای کرباسچی هم در یک تصمیم خلاصه میشد و آن این بود که وی پنج قطعه زمین را به پنج نفر از معاونان ارشد خود فروخته و ۲۰ درصد به آنها تخفیف داده بود. رقم این تخفیفها در نهایت به ۶۰ میلیون تومان میرسید، یعنی تمام ماجرای آقای کرباسچی در ۶۰ میلیون تومان تخفیف، خلاصه میشد که عین این مبلغ نیز به حساب شهرداری بازگردانده شد.
فاصله بین دوره کرباسچی با وضعیت کنونی صدها برابر است
حالا اگر این مساله را با وضعیت موجود مقایسه کنیم، کاملاً متوجه برخورد دوگانه خواهیم شد. اولاً در مورد آن تخفیف استدلال خود آقای کرباسچی هم این بود که شهرداری تخفیف نداده بلکه زمین مورد اشاره زمینی متعلق به بنیاد مستضعفان تحت ریاست آقای رفیقدوست بود و این زمین توسط بنیاد مستضعفان به شهرداری فروخته شد و قبل از فروش بنیاد آن تخفیف را به مدیران ارشد شهرداری داده بود.
حتی اگر فرض کنیم که این اقدام کار خلافی بوده، وقتی مقایسه میکنیم، خیلی فاصله بین دو ماجرا وجود دارد. صدها برابر این مسئله ممکن است در همین مسئله اخیر شهرداری وقوع پیدا کرده باشد و به راحتی از کنار آن عبور میکنند.
تصمیم آقای هاشمی بهخاطر جلوگیری از قداستزدایی نماز جمعه قابل احترام است
آیا وقت آن نرسیده که آیتالله هاشمی به تریبون نماز جمعه بازگردد؟
تعیین مقام وانتخاب خطیب برای تریبون نماز جمعه از اختیارات رهبری است و ما نمیتوانیم در زمینه دخالت کنیم و بگوییم چرا اینگونه است. تشخیص رهبری است که چه افرادی در تریبون نماز جمعه صحبت کنند.
البته میتوان سوال کرد وقتی آقای هاشمی برگزیده رهبری است، چرا در تریبون نماز جمعه حاضر نمیشود؟ به نظر من این مسئله ناشی از تشخیص خود آقای هاشمی است. ایشان فعلاً مصلحت نمیداند به عنوان خطیب جمعه حاضر شود.
اگر تندروها نمیفهمند، آقای هاشمی که میفهمد
در این زمینه مقام معظم رهبری برای حضور آقای هاشمی برای اقامه نماز جمعه، منعی ایجاد نکردهاند. آقای هاشمی شخصاً تمایلی به حضور در این تریبون ندارد. البته ایشان هم برای عدم حضور دلیل خود را دارد. دلیل ایشان هم به نظر من قابل توجه است.
تشخیص من این است وقتی امام جمعه و خطیب میخواهد در جمع نمازگزاران حضور پیدا کند و وظیفه شرعی اقامه نماز جمعه را عهدهدار شود، باید بستر آن هم فراهم باشد. اگر قرار باشد فضای نماز جمعه به تشنج کشیده شده و برخی تندروها محیط آن را به هم بریزند، قداست نماز و خطبه شکسته می شود و تصمیم آقای هاشمی بهخاطر جلوگیری از قداستزدایی نماز قابل احترام است. او نمی خواهد نماز جمعه وجایگاه آن آسیب ببیند. اگر تندروها نمیفهمند، آقای هاشمی که میفهمد.
صدای آقای هاشمی فراتر از زمان خطیب بودن اوست
البته فراموش نکنیم الان صدای آقای هاشمی فراتر از زمانی است که خطیب جمعه بود. در حال حاضر هر صحبتی که آیتالله هاشمی داشته باشد به واسطه هزاران شبکه اجتماعی و روشهای نوین انتقال پیام، به مردم میرسد. بسیاری از سخنان آقای هاشمی نیازی به رساندن ندارد، خود مردم پیشاپیش درک روشنی از این مسائل دارند.
در این رابطه هم آیتالله هاشمی زیانی نکرده است. در رابطه با آقای خاتمی هم اشاره کردیم که از ممنوعالبیانی این شخصیت، نظام زیان میبیند. در قضیه تندروی علیه آقای هاشمی برای بازداشتن ایشان جهت ایراد خطبه هم، قطعاً نظام ضرر میکند. همه باید از آیتالله هاشمی خواهش و تمنا کنند که به تریبون نماز جمعه بازگردد. از طرفی مسئولان مرتبط با ستاد اقامه نماز تهران هم باید محیط را فراهم کرده و تدابیر لازم را انجام دهند تا تشنجی ایجاد نشود.
رفع حصر به شرط عدم فعالیت سیاسی پذیرفته نیست
گفته میشود برای حصر سه پیشفرض ادامه حصر، حذف تدریجی حصر و حذف کامل آن وجود دارد؛ نظر شما در این رابطه چیست؟ فکر میکنید چقدر دیگر قرار است مسائل سال ۸۸ ادامه پیدا کند؟
در موضوع حصر دولت مستقر دخالتی نداشت و برای همین هم نمیتوان در این زمینه نظر داد. کسی را نمیتوان از حقوق مشروع، قانونی و ذاتی او باز داشت. اگر قرار باشد برای فردی در کشور محدودیتی اعمال شود، باید طبق قوانین و مقررات باشد.
اینکه بگویند ما حصر شما را برمیداریم؛ به شرط اینکه فعالیت سیاسی نکنید، نزد عقلای قوم پذیرفته شده نیست. اگر متولیان حصر به این جمعبندی رسیدهاند که ادامه کارشان به مصلحت و صواب نیست، حداکثر میتوانند انتظار داشته باشند آقای کروبی و آقای موسوی پس از رفع حصر کار مغایر با قانون نکنند. فعالیت سیاسی و اجتماعی از اختیارات ذاتی وقانونی هر شهروند ایرانی است.
فکر میکنم موضوع حصر براساس تجارب پیشین، بیش از این نباید طولانی شود. علیالقاعده باید این مسئله زودتر مرتفع شود.
سعیده امیدی