به گزارش آفتاب صبح و به نقل از خبر آنلاین انتخاب میلیاردر نیویورکی به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا، علاوه بر شوکی که داشت، حاوی یک نکته تاریخی در 500 سال اخیر آمریکا نیز بود و آن عدم حمایت رجال جمهوریخواه از ترامپ بود. حال چالشی که توجه همه را به خود جلب کرده، رویکرد وی با توجه به عدم سابقه رییس جمهور در عرصه سیاست است. طی گفتگویی با عباس قیداری، این موضوع را بررسی کردیم که در ادامه می خوانید:
ارزیابی تان از انتخاب ترامپ با توجه به نتایج نظرسنجی ها چیست؟
انتخاب دانلد ترامپ سرمایه دار معروف به چهل و پنجمین ریاست جمهوری آمریکا بسیاری از ناظران و تحلیلگران امور بین الملل را در بهت و حیرت فرو برد. با این وجود، برخی با رصد واقعی تحولات ماههای اخیر ایالات متحده منتظر چنین رویدادی بودند. به عبارت بهتر، درک صحیح از واقعیت های جاری در سپر سیاست داخلی این کشور توانایی پیش بینی و تحلیل صحیح رفتارهای کنشگران سیاسی را به آنها می دهد. اولویت های بسیاری را این کاندید جمهوری خواهان در راستای تحقق برنامه های ریاست جمهوری خود ذکر کرده است که از دو جنبه داخلی و خارجی حائز اهمیت هستند.
الویت های ترامپ با توجه به شعارهای دوران تبلیغاتش را چگونه پیش بینی می کنید ؟
یکی از مهمترین اولویت های رئیس جمهور منتخب آمریکا، مسئله بحران و نزاع در خاورمیانه و شمال آفریقا است. طی دوران باراک اوباما رئیس جمهور کنونی این کشور، به دلیل عدم وجود یک استراتژی امنیتی و نظامی مشخص، گروههای بنیادگرای اسلامی توانستند پا را از مناطق محدودی در عراق و افغانستان فراتر گذاشته و امروزه از مالی در شمال غرب آفریقا تا شبه قاره هند را درگیر خشونت های بی سابقه تروریستی خود کنند. مسئله مبارزه با تروریسم که در دوره جورج دبلیو بوش به رأس سیاست های آمریکا در نظام بین الملل تبدیل شد، در دوران باراک اوباما نیز با تاکتیک های متفاوتی پیگیری شده و اکنون نقاط ضعف و قوت هریک از آنها برای ناظران و سیاست گذاران مشخص شده است. لذا ترامپ در راستای پیگیری این استراتژی کلان لاجرم مجبور به اتخاذ یک سیاست ضدتروریستی در منطقه است.
چالشهای مهم و پیش روی ترامپ در منطقه چیست؟
هم اکنون مسئله مبارزه با تروریسم در خاورمیانه دچار پیچیدگی ها و لایه های متنوعی شده است. بازیگران متعددی از کشورهای عربی تا روسیه، اروپای غربی و جمهوری اسلامی ایران درگیر این نزاع فراگیر شده اند. با وجود اتخاذ و پیگیری استراتژی های متنوع سیاسی و نظامی توسط هریک از این بازیگران، اما همچنان موضوع گسترش تروریسم و افراطی گری به قوت خود باقی بوده و به نوعی باتلاق خشونت تمامی بازیگران را درگیر یک بازی فرسایشی با حاصل جمع صفر کرده است.
تیم آتی امنیت ملی ترامپ در مواجه با جمهوری اسلامی ایران، با دو مسئله اصلی از جمله سرنوشت برجام و اقدامات منطقه ای تهران روبروست. هر دوی این نواحی مورد مناقشه و اختلاف نظر احتمالی تهران و واشنگتن قرار خواهند گرفت.
با توجه به صحبتهای ترامپ مبنی بر لغو برجام، آیا این امکان یا تغییر در آن امکان پذیر است؟
توافق جامع هسته ای میان تهران و قدرتهای بزرگ جهانی، یک گام مؤثر و مهم در راستای تنش زدایی و افزایش چشم انداز صلح و ثبات منطقه ای محسوب می شود. دانلد ترامپ در کارزار انتخاباتی خود پیشتر اعلام کرده بود که در روز نخست ریاست جمهوری خود این توافق را پاره خواهد کرد؛ اگرچه بعدها از نظر خود عقب نشینی کرده و طی روزهای اخیر در بازبینی در برخی مفاد آن سخن گفته است. به باور بسیاری از ناظران غربی، اسرائیلی و عربی، مهمترین نقطه ضعف برجام برای طرف های مقابل ایران، مسئله زمان است. آنها زمان را به نفع فعالیت های نظامی، هسته ای، اقتصادی و سیاسی تهران دانسته و آن را فرصتی بی نظیر برای گسترش دامنه نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه قلمداد می کنند. (اگرچه برخی در داخل کشور با ساده لوحی تمام مفاد برجام را امتیازدهی طرف ایرانی اعلام میکنند).
به هر حال این توافق جامع تنها راه قابل دسترس طرفین نزاع برای جلوگیری از بروز درگیری نظامی و توسعه دامنه خشونت غیرقابل کنترل در منطقه خاورمیانه و به خصوص خلیج فارس قلمداد می کنند. به دلایل بسیار حقوقی، سیاسی و فنی، به نظر نمی رسد کابینه ترامپ بتواند به طور یکجانبه و بدون تخطی تهران از تعهداتش برجام را فسخ کند.
از طرف دیگر، هزینه های زیرپاگذاشتن برجام توسط هریک از طرفین برای امنیت بین المللی بسیار هزینه آور خواهد بود. هزینه های احتمالی چنین رویدادی، در متن برجام لحاظ شده است. دولتهایی مانند عربستان سعودی و اسرائیل نیز که طی یکسال اخیر همواره نسبت به این توافق اظهار بدبینی کرده بودند، هم اکنون در یک آزمون واقعی قرار خواهند گرفت.
اگر تحلیل آنها مبنی بر اینکه برجام فرصتی برای ایران جهت دستیابی به بمب اتم و گسترش دامنه نفوذ این کشور در منطقه باشد، آنها احتمالاً باید به فشار خود بر کابینه جدید کاخ سفید ادامه داده و زمینه ملغی شدن این توافق را فراهم آوردند. اگرچه با نگاهی بیطرفانه به تبعات چنین اقدامی برای امنیت منطقه، بعید است این کشورها به چنین سیاستی دامن زنند و احتمالاً شاهد این خواهیم بود که طی ماههای آتی تحلیلگران و مسئولان این کشورها به لزوم پایبندی طرفین به برجام و جلوگیری از بروز تنش فراگیر منطقه ای اصرار خواهند کرد!!!. مشی تجاری آقای ترامپ نیز بعید است با در نظر گرفتن احتمالات برهم خوردن صلح و ثبات بین المللی با ملغی کردن برجام، اجازه چنین فاجعه ای را بدهد.
واشنگتن درقبال خاورمیانه چه یرنامه هایی را در دستور کار خود دارد؟
استراتژی باراک اوباما مبنی بر حمایت از گروههای بدیل و دولتهای منطقه ای برای مبارزه با تروریسم در کنار حمایت اطلاعاتی و لجستیکی طی سالهای اخیر به خوبی نشان داد که توانایی مقابله با تهدید روزافزون افراطگرایی را ندارد. به عبارت بهتر، بدون حضور یک بازیگر بسیار قدرتمند، امکان حذف کامل گروههای تروریستی مانند القاعده و داعش مهیا نشده است. در این بحث آقای ترامپ با یک تناقض بسیار بزرگ در برنامه های خود روبرو خواهد بود.
از طرفی ایشان بر لزوم توجه به ظرفیت های داخلی و صرفه جویی شدید اقتصادی تاکید دارد و از طرف دیگر بر افزایش هزینه های نظامی، دخالت خارجی و در صورت لزوم درگیری نظامی تاکید می کنند. اینکه وی چگونه می تواند بین این دو موضوع تعادل برقرار کند بحث دیگری است، اما با توجه به گزینه های احتمالی مسندهای وزارت دفاع و مشاور امنیت ملی در کنار ناکارآمدی استراتژی کنونی منطقه ای آمریکا، احتمالاً میزان دخالت های نظامی و امنیتی امریکا افزایش یابد.
دربارۀ معامله با بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در کانونهای بحران چطور؟
پوتین رئیس جمهور روسیه نیز از ناکارآمدی استراتژی کنونی دولت آمریکا در منطقه استفاده کرده و روز به روز به حضور نظامی و سیاسی بیشتر مبادرت می کند. جمهوری اسلامی ایران نیز طی چند سال اخیر به دلیل افزایش تهدیدات امنیتی در محیط پیرامونی خود، به فعالیت نظامی و امنیتی در خارج از مرزها به خصوص در عراق و سوریه پرداخته است. مسلماً اتخاذ هر استراتژی از سوی ترامپ در منطقه با موافقان و مخالفان بسیاری مواجه خواهد شد. اما در همین شرایط نیز وی می تواند با شرکایی مانند روسیه و کشورهای رقیبی مانند ایران به دنبال منافع مشترک امنیتی باشد.
بازگشت امنیت و ثبات در عراق، یمن، افغانستان و لبنان به نفع هر دو سوی ایرانی و آمریکایی خواهد بود. اتفاقاً برجام مدل و الگوی مناسبی بود که نشان داد طرفین نزاع به جای تکیه بر اختلافات می توانند به دنبال تامین حداکثری منافع مشترک در منطقه باشند. در راستای این هدف، حتی استفاده از نیروی نظامی زمینی آمریکا در عراق و سوریه نیز می تواند مفید باشد به شرط آنکه این دخالت نظامی در راستای نابودی سریع گروه موسوم به دولت اسلامی و عدم حضور نظامی و استقرار پایگاه باشد.
اگرچه ایالات متحده به عنوان تنها ابرقدرت کنونی نظامی بین المللی همچنان از توان نظامی کافی برای استقرار وسیع نظامی در خاورمیانه برخوردار است، اما با اهداف بازسازی و صرفه جویی اقتصادی این کشور در تضاد است. زمین بازی در سوریه و عراق هر روز برای تمامی بازیگران هزینه های بیشتری دربر داشته و تمامی طرف های درگیر به نوعی خواهان اتمام این نبرد هستند.
احتمال می رود حتی طرف هایی مانند جمهوری اسلامی ایران، دولت دمشق، اکراد و روسیه نیز حاضر به اخذ بخشی از کیک پایان درگیری بوده و در تدارک پایان بخشیدن به این بحران چندجانبه باشند. در چنین وضعیتی، پرهیز از اقدامات تحریک کننده توسط هر دو طرف ایران و آمریکا و تلاش جهت ایجاد یک ادبیات مشترک نسبت به محیط منطقه ای می تواند زمینه ای برای جلوگیری از تنش و درگیری احتمالی باشد. جهان امروز در خاورمیانه با یک دهه پیش بسیار متفاوت شده و رهبران کشورها درک متفاوتی از مذاکره، تهدید، پیشنهاد و اعمال قدرت دارند.
آینده روابط واشنگتن و تهران را چگونه ارزیابی می کنید؟
بعید به نظر می رسد، تهران و واشنگتن با توجه به سابقه مذاکره مستقیم طی سه سال اخیر دست به اتخاذ سیاست های یک دهه پیش زده و به دنبال افزایش هزینه های طرفین باشند. اگرچه همچنان برخی گروهها در هر دو کشور از افزایش تنش و اختلاف نظر میان طرفین سود جسته و ممکن است به اقدامات تنش آفرین سیاسی، اقتصادی، نظامی و حقوقی دست بزنند. اما در صورت اراده رهبران تهران و واشنگتن مبنی بر پرهیز از افزایش هزینه تقابل و تلاش در جهت نیل حداکثری به منافع موازی، چنین اقداماتی کارآیی لازم را نداشته و مسیر مثبت نسبی کنونی روند آهسته و مداوم خود را ادامه دهد.(گفتگو:ابوالفضل خدایی)