• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱ آذر
  • اِلخَميس ١٩ جمادي الاولي ١٤٤٦
  • Thursday 21 Nov 2024
گل گهر
بیمه کوثر بانک صنعت و معدن بانک ملت بانک تجارت سازمان تامین جتماعی
  • آخرین خبرها
شناسه خبر: 50935 | تاریخ مخابره: ۱۳۹۵/۱۱/۱۴ - 14:10
انسان پوک پُر از اعتماد
نگاهی به فیلم نگار به کارگردانی رامبد جوان

انسان پوک پُر از اعتماد

«نگار» محصول ذهنی است که نگاه سورئالیستی از هنر را روایت می‌کند؛ این نگاه به بیان دیگر؛ همان جریان فراواقعی در شیوۀ بیان و به نوعی سیال ذهن در ادبیات است. اگر با همین رویکرد به واکاوی تازه‌ترین اثر سینمایی رامبد جوان بپردازیم او تا حدودی توانسته به مقصود خود برسد؛ اما این تمام ماجرا نیست!

 

زیست انسان مدرن و نتیجه‌گیری‌ای که همخوان با مقدمات نیست


حسن گوهرپور: ما در کجای جهان ایستاده‌ایم؛ روایت‌هایی که از اطراف‌مان داریم از کدام نگاه بنیادین ما به جهان آمده است؛ این همه آشفتگی که همه در گیر آنیم از کجا آمده است؟ آیا پاسخ تمام این پرسش‌ها در جهان مدرن و ویژگی‌های آن نهفته است؟
«نگار» از کدام نگاه به جهان می‌آید؟ «نگار» قرار است روایتگر چه باشد؟ و نفی کدام فرا روایت‌ها را داشته باشد؟
دختری که پدرش احتمالاً خودکشی کرده است! شاید هم خودکشی نکرده و او را کشته‌اند! شوهر خاله‌ای که در این قتل یا خودکشی دست دارد! شاید هم ندارد! «بهتاش» شریک پدرش (با بازی مانی حقیقی) که عامل اصلی قتل است؛ شاید هم نیست! پیمان (با بازی محمدرضا فروتن) که عاشق نگار است! شاید هم نیست!. این همه آشفتگی اتفاقاً ویژگی همین جهانی است که در آن زیست می‌کنیم!
 اما در اجرا چه اتفاقی برای «نگار» افتاده است؟
جمله‌های تصویری پی هم می‌آید. برخی‌های‌شان کاملاً واقعی هستند؛ برخی‌های‌شان زاییدۀ ذهن نگار. این آشفتگی‌ها اینقدر جلو می‌رود که در میانۀ فیلم احساس می‌کنی تمام این اتفاقات فقط از ذهن بیمار یک دختر بیرون آمده که متوهم است؛ در مورد واقعی بودنِ مرگ پدرش متوهم است در مورد اینکه خانۀ آن‌ها را فروخته‌اند و آن‌ها را به زودی بیرون از خانه می‌اندازند متوهم است؛ در مورد اینکه پیمان واقعاً می‌خواهد به او کمک کند یا او هم همدست قاتلان پدرش است متوهم است؛ اینقدر این‌ها ادامه می‌یابد که مخاطب فکر می‌کند بعد از یک کات؛ پدر و مادر نگار در پایان فیلم به بیمارستان روانی می‌روند و او را در حالیکه روی یکی از صندلی‌های محوطه نشسته می‌بینند و ملاقات می‌کنند!
تمام این سکانس‌ها اگر به واقعی و توهم تقسیم شوند؛ اینقدر به هم نزدیک هستند که مخاطب نمی‌تواند بین آن‌ها تفکیک ایجاد کند. حالا ممکن است سازندگان فیلم بگویند هر فردی نظری دارد و در این نوشتار هم یک نظر مطرح شده؛ اما این نوشتار در پی یافتن «معنای نهایی متن» است؛ معنایی که پیروان هرمنوتیک کلاسیک از آن سخن به میان می‌آوردند؛ همانی که «شلایر ماخر» می‌گفت؛ «دیلتای» می‌گفت و در روزگار معاصر ما «اریک هرش» می‌گوید؛ بر همین اساس واقعاً چه معنایی می‌تواند معنای نهایی این اثر باشد. اثری پر از توهم که حتی مرز واقعیت با خیال و رویا ... روشن نیست.
درست که می‌گوییم موضع انسان در جهان تغییر کرده است. درست که می‌گوییم در زمان «کوپرنیک» انگاشت‌ها و انگاره‌ها بر این بود که زمین به دور خورشید می‌گشت با آمدن نگاه «دکارتی» سوژه مدرن در مرکز کائنات قرار گرفت؛ و حالا هم درست که به هر حال سینما تغییر کرده و هر روایتی ممکن است در آن حضور یابد؛ اما پرسش اینجاست که هر روایت؛ آیا نباید منطبق بر منطقی باشد؛ همان منطقی که انسان مدرن محصول آن است!؟ آیا محوریت «عقل» یعنی اینکه اسلحه به دست بگیری و پایان فیلم با گانگستری‌بازی شکیلک کنی! و همه را بکشی و تمام! آیا او که شلیک می‌کند اول خودش کشته نمی‌شود؟!

انسان پوک  پر از اعتماد


«انسان مدرن اعتماد و اتکا به عقل خود کرد و در مقام «فاعل شناسا» در صحنه زندگی حضور پیدا کرد. دست به شناخت طبیعت و خود زد و پیشرفت‌های زیادی در حوزه‌های مختلف علمی برایش حاصل شد. انسان مدرن آرمانی چون شهر مدرن را در سر داشت. گمان می‌کرد با پیشرفت بی‌کران و غلبه بر طبیعت و تاریخ هر‌گونه رنج و کمبود در زندگی انسان پایان می‌یابد. بدین ترتیب با سرعت تمام دست به شناسایی طبیعت و همه قلمروهای ممکن هستی زد» و نتایجی از آن‌ها حاصل آورد؛ نتایجی که بر پایۀ عقل بود؛ حالا «نگار» آیا بر آمده از همین نگاه است؟
آیا «نگار» بیانگر همان «انسان پوک/ انسان پوک پر از اعتماد/ نگاه کن که دندان‌هایش/ چگونه وقت جویدن سرود می‌خوانند/و چشم‌هایش/چگونه وقت خیره شدن می‌درند/و او چگونه از کنار درختان خیس می‌گذرد :/صبور /سنگین/سرگردان...» نیست؟ آیا او پوک و پر از اعتماد نیست؟
کارگردانی در این فیلم قرار بود مرز «واقعیت» و «خیال» را نمایان کند؛ کجای فیلم ما به درستی دانستیم که «خیال» دارد روی پرده با ذهن ما مکالمه می‌کند یا «واقعیت»؟!  اگر کار کارگردان این نیست پس چیست؟ دختری قرار است حق خود را بگیرد! «قانون» کجای این جهان مدرن است؟ «نگار» کجای این فیلم تلاش کرد با قانون نسبتی داشته باشد؟ «نگار» کجای این اثر سرکشیِ انسانِ مدرن را به سمتی برد که مطیع یک روایت بزرگتر به نام قانون باشد؟ قانون قرار است کجای این زندگی دموکراتیک باشد؟ فردا در زمان اکران و مواجهۀ مردم با این فیلم برداشتِ نهایی از این اثر چه خواهد بود. مردم که دنبال «معنای نهایی» و «نیت مولف» (به معنای عام، هنرمند؛ به تعبیر هرمنوتیک کلاسیک) هستند قرار است چه برداشتی از این اثر داشته باشند؟ این تاثیر را که اسلحه بخرند 500 هزار تومان و خودشان با آدم‌های دیگر تسویه حساب کنند؟
این چه استدلالی‌ست؟ انسان مدرن فردیتی دارد که تابع تنهایی‌ها و فراغ‌ها و رنج‌های اوست؛ دیگر بودگی‌هایی که او را درگیر مصائب کرده‌اند؛ همۀ این‌ها درست اما نگار کجا تلاش کرد این مصائب را با عقل مدرن حل کند؟ اگر فیلم مدرن ساخته‌اید باید به تمام پرسش‌هایش با همان رویکرد مدرن پاسخ بدهید نه اینکه از «صغری» و «کبری» نتیجه‌اید بگیرید که خودتان می‌خواهید.
«نگار» فیلم انسان مدرن است؛ اما به سوال‌ها و تردیدها و رخدادهای انسان مدرن پاسخی نمی‌دهد که به جهان مدرن بخورد و با این جهان نسبتی خردمندانه داشته باشد؛ انسان مدرن دست به اسلحه نمی‌برد حتی اگر بسیار هم عصیان داشته باشد و سرخورده شده باشد. انسان مدرن، دست به حماقت‌های «نگار» نمی‌زند! او عقل دارد؛ جواب سوال این فیلم برای پیدا کردن قاتلان احتمالی پدر؛ کشتن نیست! این آدرس آدرس غلطی است. عقل در این شرایط فرمان دیگری می‌دهد که با کل روایت این فیلم همخوان نیست.
حالا یا «نگار» انسان مدرن نیست؛ یا کارگردان تعریف درستی از انسان مدرن ندارد، یا فیلم پر از آشفتگی‌ست و اصلاً قرار نیست راوی مدرن از زندگی آدم‌ها باشد و یا ....

ارسال دیدگاه شما