• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
  • اِجُّمعَة ٢٠ جمادي الاولي ١٤٤٦
  • Friday 22 Nov 2024
گل گهر
بیمه کوثر بانک صنعت و معدن بانک ملت بانک تجارت سازمان تامین جتماعی
  • آخرین خبرها
شناسه خبر: 51177 | تاریخ مخابره: ۱۳۹۶/۲/۲۵ - 18:52
«فردوسی» به ایران خدمت کرد یا «کورش»!؟
25 اردیبهشت‌ روز بزرگداشت خالق «شاهنامه»

«فردوسی» به ایران خدمت کرد یا «کورش»!؟

آیا اینقدر که روز ۷ آبان ماه (مطابق با بیست و نهم اكتبر روز جهانی كوروش) و 4 شهریور (و به روایتی روز تولد کورش) ایرانی‌بودن‌مان گل می‌کند، بیست و پنجم اردیبهشت‌ماه روز بزرگداشت فردوسی، شاعر و حماسه‌سرای نامی ایران و سراینده «شاهنامه» را پاس می‌داریم؛ اگر می‌داریم و می‌دانیم و فردوسی برای‌مان مهم است؛ که هیچ! اگر نمی‌دانیم برویم و به حال خودمان بگرییم؛ چرا که فقط از ایرانی‌بودن؛ آنی را می‌پذیریم که به نفع شخص خودمان باشد و در مسیر اهداف‌مان؛ نه آنی که فرهنگ را بزرگ می‌کند و آیندگان را فرزندان‌مان را و فرزندان فرزندان‌مان را بزرگ و بزرگ‌تر می‌گرداند.

حسن گوهرپور

 

اجازه بدهید! صبر کنید! واقفم به این که پرسش از خدمت‌کردن، در دو حوزۀ کاملاً متفاوت، و دو فرد مختلف در دو جایگاه جدا، قیاس درستی نیست! اما این از آن تیترهایی است که مخاطب را به خواندن ادامه متن ترغیب می‌کند؛ و من ناچار بودم این کار را انجام دهم!  

همه می‌دانیم که کورش از آن نام‌هایی است که امروز و با گسترش شبکه‌های اجتماعی، بیش از تمام ابیات شاهنامه فردوسی از او جمله‌هایی نقل شده که کوچکترین نسبتی با او ندارند! از طرفی کارهایی هم به او نسبت داده می‌شود که اساساً پر از غلو و اغراق است؛ اما الان حرف‌زدن در آن مورد ارتباطی به این نوشتار ندارد؛ ما فقط می‌خواهیم تأکید کنیم که کورش از مهمترین شخصیت‌های تاریخی ایران به شمار می‌رود که برای ما اسباب فخر و شکوه شده است؛ اما در سوی دیگر مردی را داریم که از او حرف‌های مکتوب فراوانی مانده است؛ اما به اندازۀ کورش حرف‌های او بین مردم پخش نشده؛ در حالیکه اگر امروز به تخته‌جمشید می‌نازیم و سرمان را بالا می‌گیریم؛ باید بدانیم که بنایی به مراتب بزرگ‌تر و ماندگارتر از تخته‌جمشید هم در فرهنگ ایرانی داریم، که احتمال از بین رفتن آن هزاران بار از احتمال از بین رفتن تخت‌جمشید کمتر است و هزاران بار ما بی‌توجه به آن هستیم در حالیکه می‌تواند ما را در جهان به همان اندازه معرفی کند و باعث سربلندی ایران و ایرانی شود.

 

مقایسه تخت جمشید با شاهنامه فردوسی 

هر دو آثار تمدنی و فرهنگی هستند؛ هر دو نشان از فرّهی ایران دارند؛ یکی نشانی از معماری است و دیگری نشانی از ادبیات. اما اگر دقیق نظاره کنیم؛ همه بر این نکته صحّه می‌گذاریم که بنایی مانند تخت‌جمشید یا هر بنای تاریخی دیگر؛ در هر کشوری ممکن است روزی به دست عده‌ای نادان تخریب شود؛ در ذهن بگذرانید اتفاقی را که برای بنای تخت جمشید در روزگار حملۀ اسکندر افتاد؛ یا «ارگ» بم که توسط زلزله تخریب شد؛ یا مرور کنید واقعه‌ای را که به تبع آن موزه‌های عراق و سوریه با چندین هزار سال تاریخ توسط داعش تخریب و از بین رفتند؛ یا مثلاً تخریب مجسمه بودا در افغانستان (تندیس های صلصال و شهمامه)؛ این تخریب‌ها اگرچه از ذهن تاریخ نمی‌روند؛ اما به هر حال بنایی که نمادی از فرهنگ و تمدن بود از میان برداشته می‌شود؛ اتفاقی که هیچ زمان نمی‌تواند برای کتاب رخ دهد؛ به بیان دیگر؛ کتاب در روزگار ما و به طور حتم در روزگار آینده اینگونه نیست؛ الان شاهنامه فردوسی غیر از اینکه در ایران به صورت کتاب مکتوب، کتاب گویا و صوتی، نرم‌افزاری و ... به تعداد بسیار زیاد تکثیر یافته؛ در سراسر جهان هم از مسیر ترجمه انتقال پیدا کرده است؛ امروز شاهنامه فردوسی اثری زنده و پویاست که احدی در هیچ جای جهان نمی‌تواند منکر آن شود؛ شاهنامه فردوسی چندین میراث برای فرهنگ ما به ارمغان آورده است؛ که نمی‌توان آن را نادیده انگاشت.  

 

میراث شاهنامه برای فرهنگ

یکی از بزرگترین امکان‌هایی که شاهنامه برای ما ایجاد کرده نگهداری و نگاهبانی از زبان فارسی است؛ مگر نه این است که فردوسی می‌گوید:

بناهای آباد گردد خراب / ز باران و از تابش آفتاب

پی افکندم از نظم کاخی بلند / که از باد و باران نیابد گزند

برین نامه بر عمرها بگذرد / بخواند هر آن کس که دارد خرد

بسی رنج بردم بدین سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی

جهان کرده‌ام از سخن چون بهشت / از این بیش تخم سخن کس نکشت

نمیرم از این پس که من زنده‌ام / که تخم سخن را پراکنده‌ام

هر آنکس که دارد هش و رای و دین / پس از مرگ بر من کند آفرین (هش در اینجا مخفف هوش است به معنای زیرکی).

ببینید فردوسی (۳۲۹ هجری قمری – ۴۱۶ هجری قمری) حدود هزار سال پیش از چه میراثی برای ما گذاشته است. اول اینکه می‌گوید هر بنای آباد و شکوفایی ممکن است یک روز خراب شود؛ اما بنایی که من (فردوسی) می‌سازم (منظورش نوشتن شاهنامه است) آسیبی از باد و باران و آفتاب (در معنای کلی یعنی طبیعت و بلاهای طبیعی) آسیبی نمی‌بیند. او تاکید می‌کند نظمی (نظم در اینجا به معنای شعر است در مقابل نثر) که ایجاد کرده و کاخی که ساخته، با کاخ‌هایی که از مصالح ساختمانی ساخته می‌شوند تفاوت دارد و بر عکس آن‌ها که به مرور زمان دچار فرسایش می‌شود، آسیبی نمی‌بیند. او می‌گوید هر کس که خرد داشته باشد و این متن را بخواند حتماً در می‌یابد که چه میزان تلاش برای آن شده است؛ او می‌گوید 30 سال زحمت او به شاهنامه انجامیده؛ و از این بابت عجم باید به آن افتخار کند. فردوسی در پایان تاکید می‌کند که هر کس هوش و ذکاوت و دین داشته باشد؛ مروت داشته باشد و اهل خرد باشد؛ حتماً پس از مرگ من؛ این شاهنامه را تحسین خواهد کرد؛ و می‌بینیم پس از هزار سال از نگارش این اثر منظوم؛ تمام ایرانیان و ملل اهل تمدن به این اثر بزرگ افتخار می‌کنند.

 

 

 

 

یادآوری آداب و رسوم زندگی اجتماعی ایرانیان در شاهنامه برای نسل امروز

 

مواردی که ذکرش آمد خدمتی است که به زبان فارسی شده؛ اما شاهنامه فقط به زبان فارسی خدمت نکرده؛ بلکه فرهنگ ایران را هم اعتلا بخشیده است؛ برای مثال آداب و سنت‌هایی که در شاهنامه به آن‌ها اشاره می‌شود امروز هنوز می‌تواند مبنای بسیاری از رفتارهای اجتماعی باشد.

به بیان دیگر؛ فردوسی در شاهنامه آداب و آیین‌های ضروری زندگی، مسائل دینی و مذهبی، اخلاقیات، رعایت نمودن سنن اجتماعی و ... را مدّنظر داشته و راه و رسم زندگی را در ابعاد فردی و اجتماعی با استفاده از پند و اندرز بیان می‌کند.

مثلاً در بخش «آداب»؛ آداب استقبال، آداب دیدار پادشاهان، آداب زندگی، آداب موسیقی، آداب مهمان‌داری، آداب شکار و ... به جزء مورد اشاره فردوسی در شاهنامه قرار گرفته است؛ همانطور که در بخش «آیین‌ها»؛ آیین تاج‌گذاری، آیین کشورداری، آیین جشن و سرور، آیین دفن مردگان و ... مورد توجه او بوده است؛ بنابراین شاهنامۀ فردوسی دومین خدمتی که به فرهنگ سرزمین ما کرده، این بوده که آداب و سنن را ثبت و تحلیل کرده است.

 

 

برانگیختن احساسات آرمان‌خواهانه و ملی‌گرایانه

سومین دستاورد شاهنامه فردوسی داستان‌های آرمان‌خواهانه و ملی‌گرایانه است؛ ما همه رویاهایی داریم که آن را در قالب ملیت خود می‌بینیم. اغلب ما به ایرانی‌بودن خود افتخار می‌کنیم بر همین اساس، داستان‌هایی که این شکل از آرمان‌خواهی روح ما را برآورده کند، برای‌مان جذابیت دارد و به آن گرایش پیدا می‌کنیم. شاهنامه سراسر این رزم‌ها و بزم‌هاست. سراسر برانگیزانندۀ حس ملیت‌گرایی ماست.

 

شاهنامه؛ دایره‌المعارفی از نام‌های ایرانی

چهارمین دستاورد شاهنامه؛ دایره‌المعارفی از نام‌های ایرانی است. امروز اگر نامی بر فرزندان‌مان می‌گذاریم و بر ایرانی بودنش فخر داریم؛ استناد بسیاریش به شاهنامه فردوسی و داستان‌های آن است. آبتین، آرش، کیقباد، کیومرث، منوچهر، اردشیر، بابک، بیژن، اسفندیار، افراسیاب، انوشیروان، ایرج، فریدون، منیژه، گیو، پارس،  پولاد، سیاوش، پشنگ، تهمورث، زرمهر، زریر، لهراسپ، گشتاسپ، ساسان، سام، اسفندیار، سپهر، سیاوش، سیامک، شاپور، فرود، فرامرز، رستم، آرش، کیارش، گودرز و ... تعداد اندکی از نام‌هایی است که در شاهنامه آمده و فارغ از نقشی که قصه‌ها و داستان‌ها دارند؛ فارغ از منفی یا مثبت بودن آن‌ها؛ شاهنامه فردوسی یکی از منابع مهم ماندگاری نام‌های فارسی است.

 

شاهنامه فردوسی دیوار چین برای ایران

دستاورد دیگر شاهنامه فردوسی همانگونه که استاد دکتر دینانی (در برنامه معرفت اشاره کردند) هم به آن در برخی تأملات خود اشاره دارند این است که شاهنامه فردوسی کار دیوار چین را برای ایران انجام داد؛ چه بسا فراتر از این دیوار؛ چرا که دیوار چین؛ دیواری جغرافیایی است که به همان حدود نقشه ختم می‌شود؛ اما شاهنامه فردوسی مرزهای ایران را در نوردیده است! امروز شاهنامه فقط کتاب ایرانیان نیست؛ کتاب آرمان‌خواهی جهانیان است. اسطوره‌ای است که تمام ملت‌ها را به آرمان‌خواهی و رفتن به سوی نیکی دعوت می‌کند.

شاید در انتهای این متن بشود جور دیگری تیتر مطلب را معنی کرد؛ در اینجاست که بدون اینکه شخصیتی را بر شخصیت دیگر برتری داد به این نکته بسیار اندیشید که فردوسی به ایران خدمت کرد یا کورش!؟ شاید هر دو به یک میزان! شاید کورش بیشتر و شاید هم فردوسی افزون‌تر. مهم این است که هر دوی این شخصیت‌ها ایرانی هستند اما آیا همان میزان که کورش‌پرستی! (بر این نکته تاکید دارم و آن را غلط می‌دانم) در ایران مرسوم و معمول است؛ شاهنامه‌شناسی معمول است؟ همان میزان که جمله‌هایی از خودمان درست می‌کنیم و به نام کورش در شبکه‌های اجتماعی به خورد یکدیگر می‌دهیم؛ از شاهنامه فردوسی ابیاتی را انتخاب می‌کنیم که برای هم بفرستیم؛ به بهانه‌های مختلف مثل اعیاد باستانی و روزهای جشن و ... !

 

روز کورش را بیشتر پاس می‌داریم یا روز فردوسی را؟

آیا اینقدر که روز ۷ آبان ماه (مطابق با بیست و نهم اكتبر روز جهانی كوروش) و 4 شهریور (و به روایتی روز تولد کورش) ایرانی‌بودن‌مان گل می‌کند، بیست و پنجم اردیبهشت‌ماه روز بزرگداشت فردوسی، شاعر و حماسه‌سرای نامی ایران و سراینده «شاهنامه» را پاس می‌داریم؛ اگر می‌داریم و می‌دانیم و فردوسی برای‌مان مهم است؛ که هیچ! اگر نمی‌دانیم برویم و به حال خودمان بگرییم؛ چرا که فقط از ایرانی‌بودن؛ آنی را می‌پذیریم که به نفع شخص خودمان باشد و در مسیر اهداف‌مان؛ نه آنی که فرهنگ را بزرگ می‌کند و آیندگان را فرزندان‌مان را و فرزندان فرزندان‌مان را بزرگ و بزرگ‌تر می‌گرداند.

در این نوشتار اساساً در پی این نیستیم که بگوییم کورش بزرگ برای ایران حرکتی نکرده و نباید او را پاس‌داشت؛ بلکه می‌خواهیم بگوییم باید اندازه و نسبت آدم‌ها را در جایگاه تاریخی خود و در میزان تاثیرشان بر فرهنگ ملی کشور شناخت و به همان اندازه بر آن‌ها ارج نهاد و ستود.

به امید روزی که خدمات بزرگان‌مان را به اندازۀ تاثیری که بر تاریخ ایران گذاشته‌اند پاس بداریم؛ و در مورد آن‌ها درست بیاندیشیم.

 

ارسال دیدگاه شما